ابری شده چشمانم از شورِ قرائتها
شعرم، گریزِ روضه است طبقِ روایتها
تیر سه شعبه میخورد بر قلبِ بیتابم
تولید ارزش میکنم با این علامتها
گاهی به سینه میزنم، گاهی به روی سر
یک فسلفه غمنامهام، ذکر مصیبتها
مومن به رنجم میکند این جزء لاینفک
زیباترین حالاتِ انسانست، ظرافتها
پیمانهی قیمت شده هم انتخابِ عشق
با ارزش افزودهای به شیر و شربتها
بر صورتِ این زندگی، آئینه میپاشم
مثلِ فرشته از همان، آغازِ دعوتها
داغِ بشر را عشق، کاهش میدهد اما...
من رنجِ حتمی میبرم با رشد لذتها
هر چند با عشق، حسِ برتر را نشانم داد
گاهی بهم میریزدم کورانِ تهمتها
عشقم به انسان بودن پروانه میبالم
در آتشم، از من مخواه! پایانِ محنتها
من یک زنِ بیتابِ قدرتمند تاریخم
بالاخره شاعر شدم، طبقِ روایتها
#کبری_رحمتی(بیتاب)