هدایت شده از یا قمر بنی هاشم
آسیبهای جامعه اسلامی در زمان قیام امام حسین(ع) و امام خمینی(ره) هر مصلحی با توجه به تصوری که از وضع مطلوب جامعه دارد بر وضع موجود جامعه زمان خویش ایرادات و اشکالاتی وارد می‏ داند و به نواقص و امراض خاصی در آن جامعه اشاره می‏ کند و اینک به اختصار به آسیب ها و ایرادات عمده جامعه اسلامی در زمان قیام امام حسین(ع) و قیام امام خمینی(ره) اشاره می‏ شود. الگوی مطلوب جامعه در این نوشته جامعه اسلامی زمان پیغمبر(ص) در نظر گرفته شده است. 1- آسیبهای اعتقادی و مذهبی بررسی نحله‏ های فکری و اندیشه ‏های دینی نشان می ‏دهد که مهمترین علل انحطاط و سقوط جامعه اسلامی بعد از رحلت حضرت رسول(ص) برداشت نادرست از دین و فهم غلط معارف اسلامی بوده است. عواملی که به بروز کژاندیشی ها و گرایش های قبیله ای منتهی گردید موجباتی را فراهم آورد تا کسانی که به مصادر خلافت دست می ‏یافتند دین را وسیله توجیه حکومت و اهداف فردی و قومی خویش قرار دهند و جامعه اسلامی را برای مدت طولانی از منادیان واقعی توحید و اندیشه‏ های اصیل مکتب اسلام بدور نگهدارند. تحقق چنین امری وقتی میسر گردید که افرادی همچون علی(ع)، سلمان فارسی، عمار یاسر و ابوذر غفاری کنار گذاشته شدند. و افرادی همانند کعب‏ الاخبار یهودی و ابوحریره ادعای مسلمانی کردند و مفتی اعظم جامعه اسلامی گشتند و حکم بر تکفیر و تسفیق افرادی چون صحابه نستوه رسول‏ الله(ص)، ابوذر غفاری دادند و با جعل احادیث و تفاسیر وارونه سعی کردند تا اذهان مردم را نسبت به حقیقت دین و سیره پیامبر(ص) مغشوش نمایند. علاوه بر علمای درباری فرصت‏ طلبان و زر اندوزانی چون طلحه و زبیر برای حفظ منافع مادی و اقتصادی خویش علی(ع) را متهم به کفر می‏ نمودند و مقدس‏ مآبانی چون خوارج نهروان با تأویل آیات خدا بر علی(ع) شمشیر می‏ کشیدند و همه اینها نشانگر این مطلب است که در آن زمان قشر عظیمی از مردم مسلمان در درک حقیقت دین و فهم معارف اسلامی با مشکل روبرو بوده‏ اند و در چنین شرایطی بنی ‏امیه حاکمیت در جامعه اسلامی را به دست می‏ گیرند و برای توجیه حکومت خود به ترویج نوعی اندیشه تقدیری و جبرگرایانه می ‏پردازند. اندیشه‏ ای که احساس هرگونه مسئولیت اجتماعی را از انسان سلب می‏ کرد و چون با استناد به نام خدا و اراده الهی صورت فریبنده ‏ای داشت در ظاهر صحیح به نظر می‏ آمد و در آستانه قیام امام حسین(ع) که با القائات علمای درباری و احادیث جعل پرورش یافته بودند به راحتی می ‏پذیرفتند که اگر علی(ع) شکست خورد خدا نمی‏ خواسته تا او بر مسند حکومت باقی بماند و اگر حزب اموی زمام امور مسلمین را در دست دارد خدا چنین موهبتی به آنان عطا کرده است و بنابراین هرگونه اعتراض و انتقاد بر علیه وضع موجود و حکومت اموی انتقاد و اعتراض بر قدرت و مشیت الهی است. در این زمان دین در امور فردی و عبادی خلاصه می‏گردد و بر صورت ظاهر جمعه و جماعات بیش از هر چیز دیگر تأکید می‏شود و بینش و روحیه مذهبی در میان اکثر قریب به اتفاق مردم به گونه‏ای مسموم و فلج شده است که نه تنها عاملی برای اصلاح و سازندگی جامعه به حساب نمی‏ آید بلکه موجبات سکوت و تسلیم را نیز فراهم می‏ سازد و صبر و سکوت تخدیرکننده ‏ای را بر سرتاسر شبه جزیره عرب مستولی می‏ گرداند. چنین اعتقادی مطلوب امام حسین(ع) نیست و امام با قیام خود تأکید بر این امر که می‏ خواهند به اصلاح امت پیامبر(ص) و احیای سیره محمد(ص) و علی(ع) بپردازند اولین اعتراض را بر اندیشه دینی رایج در جامعه زمان خود روا می‏ دارند. قبل از قیام امام خمینی(ره) هم ملاحظه می‏ شود که جامعه در زمینه عقاید الهی و مذهبی دچار آسیبهای جدی است. برداشتهای دینی رایج به گونه‏ای است که دین به هیچ یک از امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه کاری ندارد و فقط امری است که به برخی از عبادات و اعمال فردی ختم می ‏گردد و چنین برداشتی از دین همواره مطلوب طبقات حاکم بر جامعه بوده است و به وسیله حکومت های باطل در میان مردم رواج یافته است. در آستانه قیام ایشان با توجه به وابستگی جامعه به جوامع بیگانه شرق و غرب، مسئلۀ جدایی دین از امور سیاسی و اجتماعی شدت یافت و با توجه به خود باختگی و الگو قرار گرفتن جوامع غربی برای حکومت و زمامداران امور چهرۀ جدیدتری به خود گرفت. به نظر امام خمینی(ره) جامعه اسلامی از صدر اسلام به این آسیب دچار بوده است و این مسئله در دوره اخیر به اوج خود رسیده است چنانچه می‏ فرماید: «این یک نقشه شیطانی بوده است که از زمان بنی ‏امیه و بنی‏ عباس طرح ‏ریزی شده است و بعد از آن هم هر حکومتی که آمده است، تأیید این امر را کرده است و اخیراً هم که راه شرق و غرب به دولتهای اسلامی باز شده، این امر در اوج خودش قرار گرفت که اسلام یک مسئله شخصی بین بنده و خداست و سیاست از اسلام جداست و نباید مسلمان در سیاست دخالت کند و نباید روحانیون وارد سیاست بشوند».[2]