هدایت شده از یا قمر بنی هاشم
حضرت مي فرمايند: به کمک وجود مبارک امام، نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل مي گردد و انسان ها بهره هاي لازم را از آن عبادات مي برند، «وَ تَوْفِيرُ الْفَيْ ءِ وَ الصَّدَقَاتِ» امام، عامل فراواني غنائم و بهره هاي زمين خواهد بود واگر امام در صحنه ي امور مردم نقش داشته باشد وجود معنوي امام موجب مي شود تا صدقات فراوان شود و روحيه ي حرص و بخل، به ايثار و از خودگذشتگي تبديل گردد. در ابتداي انقلاب اسلامي تا حدّي چنين روحيه اي را تجربه کرديد که واقعاً مردم به اقل مايحتاج خود قانع بودند و بيشترِ حرف افراد اين بود که وقتي همه داشتند ما هم بايد داشته باشيم. اين روحيه ي الهي به جهت توجه به شخصيت روحاني حضرت امام خميني(رض) بود که بهره اي از نور امام معصوم نصيبشان شده بود، ديديم چگونه صدقات گسترش پيدا کرد و مستضعفين در آن فضا توانستند نيازهاي اوليه ي خود را تهيه کنند و فاصله ي طبقاتي کاهش یافت. از ديگر برکات وجود امام: «وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْكَامِ» حدود الهي در مسير خودش قرار مي گيرد و احکام الهي به خوبي اجراء مي شود. درست است در زمان غيبت همه وظيفه داريم حدود و احکام الهي را جاري کنيم ولي اگر امام معصوم در ميان باشد شيريني خاص خود را دارد و نحوه ي اتصال احکام و حدود الهي به آسمان معنويت براي همه ملموس خواهد بود، چون از يک طرف با احکامي روبه رو هستيم که از آسمان نازل شده و از طرف ديگر با امامي روبه رو هستيم که واسطه ي فيض الهي است تا زمين و زمينيان را به آسمان متصل گرداند. از ديگر برکات وجود امام «وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأطْرَافِ» کنترل مرزهاي کشورهاي اسلامي است از تجاوز دشمنان اسلام. اساتيد تاريخ مي فرمودند در سيصد ساله ي اخير هر وقت به ايران حمله شد يک قسمت از کشور رفت، در تنها حمله اي که چنين نشد، دفاعي بود که بعد از انقلاب اسلامي، روحانيت، مردم را با انگيزه ي ديني به دفاع دعوت کردند. زماني که شاهان تصميم گيرنده بودند، دشمنان به اميد تجاوز به خاک ايران حمله مي کردند و موفق مي شدند، حتي اگر اندک پيروزي نصيب شاهان و سرداران مي شد وقتي بود که پاي اسلام و روحانيت در ميان مي آمد. در جنگ ايران اسلامي با صدام با اين که چندين کشور با ما به طور مستقيم و غير مستقيم مي جنگيدند ولي چون برکات امامان شيعه از طريق ولي فقيه در ميان بود، دشمن ناکام و ذليل شد. وقتي امام حاکميت جهان اسلام را در اختيار ندارد کار به آنجا مي کشد که بعد از جنگ جهاني، اروپايي ها شهرهاي تحت نظر امپراطوري عثماني را مثل يک کيک بين خود تقسيم کردند و براي هر جايي يک والي دست نشانده گماردند تا برنامه ي کفر جهاني را بر مردم مسلمان تحميل کند، اين ها همه نتيجه ي بي امامي است. حضرت رضا(ع) مي فرمايند: «الْإِمَامُ يُحَلِّلُ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَهُ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ يَذُبُّ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ يَدْعُو إِلَی سَبِيلِ اللَّهِ» امام، حلال خدا را حلال و حرام او را حرام و حدود الهي را پابرجا مي نمايد و از دين الهي دفاع مي کند و مردم را به راه خداوند دعوت مي نمايد. تا امام در ميان نباشد آن طور که بايد و شايد دسترسي به حلال الهي نه تنها محقق نمي شود بلکه تأثيرگذار نيست. حدود الهي آن طور که بايد و شايد اقامه نمي شود و نتيجه اي که بايد اقامه ي حدود در بر داشته باشد، در بر نخواهد داشت. يقيناً اگر به لطف الهي جهان تشيع هرچه بيشتر به سوي فرهنگ ائمه(ع) برمي گشت بسياري از اين گناهان در ميان نبود چون وقتي احکام الهي در شرايط خودش جاري شود تأثير مي کند ولي چون فرهنگ عمومي آن طور که بايد و شايد به اجراي حدود الهي باور ندارد، تأثير آن کم است. در حکومت حضرت علي(ع) آن طور بود که طرف مي آمد خدمت اميرالمؤمنين(ع) و تقاضا مي کرد حدود الهي را بر او جاري کنند، چون مي فهميد چه برکاتي در اجراي حدود براي خودش و براي جامعه هست. ابتدا بايد نگاه ها به احکام الهي درست بشود تا نور اسلام بر جان ها بدرخشد و مردم در مسير تعالي سير کنند تا معني گناهان معلوم شود، آن وقت است که حدود الهي که در ازاء گناهان بايد جاري شود معني خود را مي يابد. تصور نکنيد کار به همين اندازه است که ما فعلاً مي شناسيم. اگر بتوانيم جايگاه امام و ضرورت حضور امام را در جامعه مان متذکر شويم نظرها به ضرورت ولايت فقيه نيز شديدتر مي شود و به همان اندازه زمينه ي بسياري از گناهان از بين مي رود. بنده نمي توانم باور کنم در خانواده اي اعتقاد به ولايت فقيه نباشد و جز شيطان حکومت کند. يک وقت عده اي نمي فهمند با چه چيزي مخالف اند آن ها بحثشان جدا است ولي يک وقت مي فهمند دارند با فقيهي که در صدد است حکم خدا را حاکم کند، مخالفت مي کنند، اين ها بخواهند و يا نخواهند راه ورود شيطان را به زندگي خود باز کرده اند. مي گويند ما آخوندها را قبول نداريم غافل از آن که به حکم خدا پشت کرده اند و عنان همسر و فرزند خود را به شيطان سپرده