هدایت شده از  بسیج هنرمندان کهگیلویه و بویراحمد
41.36M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
چه اعجازی ست در «قاسم»که راهی کرد دلها را به سمت «تین والزّیتون »مهیا کرد آنجا را شب تاریک و بیم موج و گردابی نخواهدشد اگر موسی جلودار است شیدا کرده دریا را به عمق سینهٔ مجنون کنار هور می افتد همان جایی که جا داده تن تبدار لیلا را شب ققنوس شد آتشفشان پاشید در صحرا مجسم کن چه غوغایی گرفته اهل دنیا را هلا وا مانده در بغض افق ای ابر باران زا که با چشم خودت دیدی تب نیزار و گرما را ولی مبهوت ماندی و نباریدی در آن لحظه شدی مسحور سوز نی که سوزاندی دل ما را جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهاد کش فریاد که یوسف را به زندان برد و آتش زد زلیخا را. «پدرام اکبری »