شورش برای متوقفکردن ایران (یادداشت روز)
روی کار آمدن «سیدابراهیم رئیسی» از این جهت که میتواند نقطه پایان گذاشتن بر یک تفکر بنیادی باشد، «بسیار مهم» تلقی گردید.
کما اینکه در سال 1384 انتخابات ریاستجمهوری ایران به دلیل آنکه آدرس یک تحول اساسی میداد، «بسیار مهم» تلقی گردید با این تفاوت که در سال 1384 علیرغم آنکه در پیروزی قاطع شخص ابهامی وجود نداشت، در مورد شخصیت فرد ابهاماتی بود اما در سال 1400 این ابهام هم وجود نداشت ضمن آنکه در 1400، تجربه «ریاستجمهوری محمود احمدینژاد» فراروی دوطرف خط انقلاب و مقابل آن و واجد درسهای متفاوتی برای دوطرف این خط بود. درس آن برای رئیسجمهور رئیسی و نیروهایی که به او رأی دادند، استوار ماندن در چارچوب اهداف انقلاب اسلامی و عدم میل به انحراف بود و درس آن برای مخالفان خارجی و داخلی انقلاب اسلامی این بود که موفقیت اقتصادی دولت ظرفیتهای ملت ایران حول محور انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را به صحنه میآورد. به عبارت دیگر در سال 1400 جبهه انقلاب دریافت باید مراقب اعوجاج از مسیر باشد و جبهه مخالف انقلاب اسلامی به شدت نگران تکرار حماسه مردمی انتخابات 1388، در انتخابات 1404 شد.
روی کار آمدن یک نفر بهعنوان رئیسجمهور به خودی خود لزوماً یک انتخاب و اتفاق راهبردی به حساب نمیآید کما اینکه
در طول 44 سال گذشته در ایران 13 بار انتخابات ریاستجمهوری که
هر کدام هم اهمیت خاص خود را داشت، برگزار شد ولی همه آنها راهبردی نبودند. در سال 1400 انتخاب سیدابراهیم رئیسی راهبردی بود چراکه خنثیسازی 8 سال تلاش مشترک غرب و یک طیف خاص در داخل ایران، برای حاکمسازی استانداردهای سیاسی - مدنی لیبرالیزم بود و از این رو رویدادی «بسیار مهم» ارزیابی شد. در واقع پیروزی آقای رئیسی به معنای آن بود که خط استیلای دوباره غرب بر ایران توسط مردم به شکست کشیده شد و ملتی در دوئلی 43 ساله بر غرب که حالا بر ابزارهای جدیدی هم مجهز بود، پیروز شد. همانگونه که این قلم قبلاً هم در این ستون نوشت؛ یکی از چهرههای سیاسی در جلسه «شورای روابط خارجی آمریکا» خطاب به غربیها گفته بود اگر ما شکست بخوریم، جمهوری اسلامی از بین نمیرود، دشمنان غرب در ایران به قدرت میرسند. بیان این حرف اگرچه از زبان یک مقام مسئول ایرانی درست نبود اما اصل مطلب واقعیت داشت.
وقتی آیتالله رئیسی به ریاستجمهوری رسید، در مطبوعات پرتیراژ آمریکا و اروپا صدها مقاله و گزارش به چاپ رسید که در همه آنها به موفقیت ایران در دوره وی در پیشبرد اقتصادی، اعتراف شده بود. البته این نکته را هم باید گفت که از سال 1397 بهطور متوالی نشانههای شکست سیاست اعمال فشار حداکثری علیه ایران آشکار گردید و علیرغم بههمریختگی دولت حسن روحانی و عدم تحرک شکبرانگیز آن، پیشبینیهای محافل مالی جهان از روند بهبود اقتصادی ایران حکایت میکرد. اما بهطور خاص، پیروزی سیدابراهیم رئیسی این پیشبینیها پررنگتر و روند بهبود اقتصادی ایران را با سرعت بیشتر متجلی کرد، تا جایی که صندوق بینالمللی پول که رشد اقتصادی سال 2021 ایران را نزدیک دو درصد پیشبینی کرده بود، در اردیبهشت 1401 رسماً اعلام نمود محاسبه آن اشتباه بوده و رشد اقتصادی ایران در این سال، 3/7 درصد بوده است. کما اینکه بانک جهانی در بررسیهای چند ماه قبل خود رشد اقتصادی 2025 ایران را 7 درصد و بیشتر از متوسط رشد جهانی پیشبینی کرد که البته دولت رئیسی در برنامه پنجساله هفتم، این رشد را 8 درصد برنامهریزی کرده است.
تحرک اقتصادی ایران و برونرفت آن از تنگناهای ده سال اخیر برای غرب و بهویژه آمریکا به خودی خود بسیار وحشتناک است. چرا که اساس سیاستهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، شکست اقتصادی ایران بوده و سیاست حفظ ساختار تحریمهای فراگیر علیه ایران بر این اساس طراحی و اجرا گردیده است. جدای از این موضوع، تحرک اقتصادی و موفقیت دولت ایران در این میدان قطعاً وضعیت جدیدی را در ایران پدید میآورد و برونرفت ایران از مشکلات اقتصادی، بر قدرت تهاجمی انقلاب اسلامی میافزاید. غرب این را یکبار تجربه کرده است. انتخابات 1388 و مشارکت 85 درصدی، صحنه خیزش انقلابی ایران بود و دو سو داشت؛ یک سوی آن اشتیاق 85 درصدی واجدان شرایط رأی
- و عمدتاً جوانان - برای نقشآفرینی سیاسی حول شعارهای اصلی انقلاب اسلامی - مثل عدالت و معنویت - بود و یکسوی آن خارجشدن عناصر فکری و اجرایی کارگزار غرب از صحنه بود. غربیها یکبار تلاش کردند از انتخابات 79/29 درصدی 1376 و انتخابات سیدمحمد خاتمی، معنایی انحرافی به اذهان مردم جهان و ملت ایران متبادر نمایند که انتخابات 1388 این انگاره را باطل کرد. البته پیش از آن هم پیگیری سیاستهای لیبرالی در دولت مرحوم حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی سبب کاهش شدید مشارکت مردم در انتخابات سال 1372 شده و در واقع بطلان سیاستهای اقتصادی غرب در ایران ثابت