هدایت شده از أخٌ‌في‌الله
درک میکنم که دوستان مقاومت دلشون گرفته باشه و به قول من غر بزنن، اما این غر زدن بیشتر دل خوش کنک خودمونه چطور غر نزنیم وقتی این همه از عزیزان از دست رفتن؟ وقتی این همه بمباران و تخریب شد؟ وقتی اسقاطیل رو از بین نبردیم چرا اصلا این کارو‌کردیم؟ با همین سوالها خودتون رو ببرید به سال ۶۱ هجری یا حتی قبلتر ، ببرید به زمانی که شیاطین به درخونه امیرالمومنین علیه السلام رفتن و صدیقه طاهره سلام الله علیها رو به شهادت رسوندن اگر اونجا بودیم هم همین غرها رو میزدیم چرا باید یهترین بانوی افرینش پشت در به شهادت برسن؟ چرا امام حسین علیه السلام شهید شدن؟ چرا اصلا کربلا به وجود اومد؟ مگه امام علیه السلام نمیدونستن‌قدرت یزید رو؟ چرا رفتن جنگ؟ مگه امیر المومنین علیه السلام اسدالله الغالب نبودن؟ چرا دست بسته به مسجد بردنشون؟ چرا؟ چون این مکتبی که من وشما الان براش دلنگرانیم با همین خونهای مطهر به دست ما رسید اگر خون مطهر سیدالشهدا علیه السلام و یاران و اصحاب نبود اصلا چیزی از اسلام باقی میموند؟ این روال دائمی عالمه، تا شیاطین هستند، اهل حق در برابر اونها می ایستن و میکشند و شهید میشوند، سمت خدا رو که نمیتونیم به هم بزنیم، میتونیم؟ ماها سیدعزیز رو از خودمون هم بیشتر دپست داشتیم، خیلیامون باهاش بزرگ شدیم اصلا، خب دپست داشتیم سیدی که عمری در جهاد بود چ به قول نتانیابوی ملعون نفر اول اسقاطیل ستیزی پیر بشه و در بستر فوت کنه تا ما چندسال بیشتر کیف کنیم یا اینطور سربلند و پر از پیام و درس به شهادت برسه؟ خودخواهیه که بگیم اولی رسوایی اسقاطیل و نابودی اون همون حکایت نابودی یزید و یزیدیانه، این نوشته ها اینجا میمونه و یه روز میبینیم حکمت این شهادتها چه بود، ان‌شاءالله غرنزنیم