هدایت شده از آیات الهی
⚫ منافق ⚫ 👈 در پیغامهای قرآنی روزهای گذشته، در بارهء تکبر و سرپیچی از حق خواندیم. نظر حضرت امیر در این باره بسیار قابل توجه است: 🌷 بخشی از خطبهء مهم صد و نود و دوم نهج البلاغه. 👈 اگر بنا بود خداوند به بعضی از بندگانش رخصت بدهد که به او تکبر کنند، قطعا به پيامبران و اولياء خاص خود اجازه می داد ولکن خداوند سبحان، زشتی تکبر و خودپسندی را برای آنان ناپسند دانست و فروتنی را برای آنان پسنديد، پس آنان گونه های خود را بر زمين چسبانيدند و صورتهايشان را به خاک ماليدند. و بالهای خود را برای مومنين از روی تواضع گستردند، آنان مردمانی مستضعف بودند که با گرسنگی و انواع فقر، آنانرا آزمايش کرد و به مشقت و سختی مبتلا فرمود، در رويدادهای وحشتناک امتحان نمود و با ناگواریها تصفیه شان فرمود. پس مال و فرزندان را ملاک خشم یا رضایت خدا قلمداد مکنید. اینها آزمایش و امتحان است و نشانهء بی نیازی و توانایی خداوند. و خداوند سبحان و باعظمت چنين فرموده است: 🌹 آيا گمان می کنند اينکه ما بوسيلهء مال و فرزندان، آنانرا کمک می نماييم، (به این معنی است که) آنانرا در وصول به خيرات سرعت می دهيم؟ نه چنين است آنان نمی فهمند. ۵۵ و ۶ مومنون. و خداوند سبحان بندگان مستکبر خود را که در نزد خويشتن بزرگ و چشمگيرند، بوسيلهء اولیاء خود که در چشمان آنان، مستضعف و بينوايند، امتحان و آزمايش می کند ( دقت کنیم ). حضرت موسی بن عمران با برادرش هارون به فرعون وارد شدند در حالیکه لباسی از پشم داشتند و عصايی به دست. آن دو بزرگوار به فرعون شرط کردند که اگر اسلام را بپذيرد (و تسلیم در برابر فرمان خدا شود)، مِلک و سلطنتی که در اختيار دارد برای او باقی بماند و عزتش پايدار. ● فرعون مستکبر به قوم خود چنين گفت:  آيا تعجب نمی کنيد از اينکه اين دو نفر با حال فقر و ذلتی که دارند، برای من شرطی پيشنهاد می کنند که اگر آنرا پذيرفتم عزتم پايدار و مِلکم باقی می ماند؟ آيا برای ادعای چنين مقامی شايسته نبود که دستبندهای طلا بر دست داشتند؟ ۵۳ زخرف. ● اين سخن باطل فرعون ناشی از باعظمت دانستن طلا و اندوختن آن و پست شمردن پشم و پوشيدن آن بوده است. 👈 👈 👈 اگر خداوند سبحان می خواست برای آن پيامبرانی که مبعوث فرمود، خزانه های طلا و معادن طلای ناب را باز کند و همچنين به آنان کشتگاه های باغها را عطا فرمايد و پرندگان آسمان و حيوانات وحشی زمينها را با آنان همراه و همدم نمايد، می توانست. اگر خداوند سبحان به انبياء خود، چنين امتيازاتی می داد، آزمايش، ساقط می شد و پاداش، باطل می گشت و اخبار پيامبران از بين می رفت و پاداشها برای کسانیکه دستورات خداوند را پذيرفته بودند و کسانیکه از آزمايشها سربلند بيرون آمده بودند، واجب نمی گشت و مردم باايمان شايستگی پاداش انسانهای احسانگر را نداشتند و الفاظ (زشت و زيبا) معانی حقيقی خود را ارائه نمی دادند. ولکن خداوند سبحان رسولان خود را در تصميمهايی که برای ابلاغ دين خداوند می گرفتند نيرومند ساخته و در پديده های ظاهری که با چشمان حسی ديده می شوند، ناتوان نموده بود، با قناعتی که دلها را پر می کرد و چشمها را بی نياز می ساخت و با فقر و نيازمندی که آزار آن چشمها و گوشها را پر می نمود. و اگر پيامبران، نيرومندانی بودند که کسی و يا مقامی نمی توانست قصد سوئی به آنان داشته باشد و دارای عزتی بودند که مورد ظلم قرار نمی گرفتند و مِلکی داشتند که گردنهای مردان به آن دراز می گشت و جهاز مرکبها برای حرکت بسوی آن بسته می شد، اين نيرومنديها ايجاب می کرد که مردم از پيامبران به آسانی بپذيرند و در برابر آنان استکبار نورزند. و به آنان به جهت ترس (از قدرت و ثروتشان)، ايمان بياورند، يا از جهت رغبت (به منفعت) به آن پيامبران بگروند. در اين صورت نيتها (و هدف گيريها) در ايمان آوردن به پيامبران، مشترک و مخلوط به دو پديدهء جلب سود و دفع زيان می گشت و اعمال نيکوی آن مردم تجزيه می شد به سودجويی و گريز از ضرر، و اجابت دعوت انبياء. 👈 👈 👈 وليکن خداوند سبحان خواست که پيروی از رسولان او و تصديق کتابهای او و خشوع به مقام ربوبی او و تمکين به امر او و تسليم محض به اطاعت او، اموری خاص و ویژهء آن ذات اقدس باشد و با هيچ چيزی خارج از آن امور، آلوده نگردد. و هراندازه ابتلاء و آزمايش بزرگتر باشد پاداش و جزاء، باعظمت تر خواهد بود. ●/ در نظر دنیاطلبان، هر که ثروت بیشتری دارد عزیزتر است و گرامی تر. حتی ممکن است خودش هم فقیر نباشد. او در مقابل هرکه دارائیش بیشتر از اوست، دچار نوعی خودحقیربینی میشود که این خودحقیربینی یا باعث حسادت شده و به تخریب آنها می پردازد، و یا خود را پائین تر حس کرده و بندگی آنان را می کند. و همین دنیاطلب، در مقابل کسانیکه دارایی کمتری دارند، دچار خودبرتربینی شده و فخرفروشی می کند و سر خود را به غرور در مقابل آنان بالا می گیرد!! /●