با توجه به سرما و یخبندانهایِ شدیدِ مشهد و همچنین حضور روسها در کشور، زندگی برای مردم خیلی سخت شده بود. بارها میدیدم که آیت الله سعیدی توی صف هایِ طولانیِ نان ایستاده تا برایِ فقرا نان و آذوقه تهیه کنه... در همسایگیِ آیتالله سعیدی بنده خدایی زندگی میکرد که وضعِ خوبی نداشت. ایشون می گفت: محلِ سکونت ما طبقۀ سوم بود، یه روز صدایِ نفسنفس زدنِ یکی رو شنیدم که از پله ها بالا می یومد، وقتی نگاه کردم دیدم آیت الله سعیدی یه گونیِ زغال به دوش گرفته و برای ما میاره...
سعیدی پس از اعلام خبر مربوط به کنسرسیوم سرمایهگذاری آمریکا در ایران در اردیبهشت ۱۳۴۹ش، با آن مخالفت کرده و آن را مصیبتی بزرگتر از نهضت تنباکو و کاپیتولاسیون اعلام نمود. و در این رابطه نامههایی به علما نوشت. ساواک در ۱۱ خرداد ۱۳۴۹وی را دستگیر کرد. وی پس از شکنجه در زندان "قزل قلعه" در شب ۲۱ خرداد ۱۳۴۹ در سن ۴۱ سالگی به شهادت رسید...
زندگی به سبک شهدا,ناصرکاوه
خاطره ای از زندگی روحانی شهید آیت الله سیدمحمدرضا سعیدی
سید محمدرضا سعیدی - ویکی شیعه
https://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF%DB%8C