هدایت شده از آیات الهی
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫( ۲۰ ) 🌹🌹وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ... و خداوند به سراى صلح و آرامش دعوت مى کند (در دنیا و آخرت)، و هر که را بخواهد (و شایسته ببیند)، به راه راست هدایت مى نماید. براى کسانیکه نیکى کردند، پاداش نیک (همانند عملشان) و افزون بر آن خواهد بود. و غبار (غم) و ذلّت، چهره هایشان را نمى پوشاند. آنها اهل بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند. ۲۵ و ۶ یونس. غبار غم و ذلت، بر چهرهء یزید و یزیدیان، در تمام عصرها و نسلها. 👈 ادامهء شرح واقعهء عاشورا: 🕌 ‌پس از آنکه کاروان مصیبت زده و ستمدیدهء امام سجاد، بهمراه جابربن عبدالله انصاری، بر مزار امام حسین، عزاداری کردند، راهی مدینه شدند. بشیر بن جذلم، یکی از سرپرستان کاروان نقل می‌کند: به نزدیک مدینه که رسیدیم، امام سجاد خیمه زد و زنان حرم را پیاده کرد و فرمود: 💚 ای بشیر! خدا پدرت را رحمت کند. به مدینه برو و خبر شهادت ابی عبدالله و ورود ما را ابلاغ کن. بشیربن جذلم می گوید: سوار بر اسب، به مدینه تاختم. وقتی به شهر رسیدم، به مسجدالنبی رفتم. آواز گریه برداشتم و گفتم، ای اهل مدینه، راه بیفتید که حسین را کشتند و تنش را، آغشته به خون در صحرا انداختند و سرش را بالای نیزه بردند. مردم که خبر شهادت امام حسین را قبلا شنیده بودند، و حالا منتظر خبری از کاروان آن امام همام بودند، شیون و گریه سر دادند. ابن جذلم گفت: علی بن الحسین با عمه ها و خواهرانش، پیرامون شما و در آستانهء شهر مدینه وارد شده است و مرا فرستاده، مکان او را به شما اعلام کنم. او می‌گويد، همهء مردم مدینه، شیون کنان بیرون دویدند. من مانند آنروز، گریه ندیده بودم و روزی بر مسلمانان، چنان تلخ نفهمیده بودم. مردم، خود را سراسیمه به مکانی که پیک امام گفته بود، رساندند. ابن جذلم می گوید: از میان جمعیت، خود را به سختی به خیمهء امام سجاد رساندم و دیدم، امام با دستمالی اشک خود را پاک می‌کند. در آنحال از خیمه بیرون آمد. اشک مهلتش نمی داد (یاالله)، آواز مردم به گریه بلند شد و زنان، شیون برداشتند و مردم از هر سو عرض تسلیت می گفتند و جنجال سختی در آن سرزمین برخاسته بود. امام با دست اشاره فرمود که ساکت باشید و سخن آغاز کرد. 💚 خطبهء امام سجاد برای مردم مدینه: " الحمدالله رب العالمین مالک یوم الدین. به خدایی که تا فراز آسمان بلند، دور است و تا حد راز شنوی، نزدیک. او را ستایش گوییم بر عظائم امور و فجايع دهور، بر دردناكى مصائب و تلخ چشى گزندها و سوگ بزرگ مصیبتهاى عظيم و دل گداز و اندوهبار جگرخراش و ريشه كن. ای مردم! به راستی خدای مستحق حمد، ما را به مصائب بزرگی آزمود و رخنهء عمیقی ایجاد شد (و آن رخنه این بود که مردم، آزمون خود را خراب کردند)، اباعبدالله الحسین و خاندانش کشته شدند و زنان و کودکان همراهش، اسیر گردیدند و این، رزیه ایست که مانند آن، نیست. ای مردم! کدام از مردان شماست که از کشتنش (از کشتن امام حسین)، شاد گردند و کدام دل برای او نطپد، چه چشمی از اشک دریغ کند و از سیل روان خود جلو گیرد؟ هفت آسمان برافراشته در قتلش گریستند، دریا با امواج خود و آسمانها با ارکان خود، و زمین با اطراف خود و اشجار و شاخه های آن و ماهیها و دریاها و فرشتگان مقرب و همهء اهل آسمانها در گریه بر او هم آوازند. ای مردم! چه دلی است که از قتل او شکاف نخورد؟ چه درونی است که بر او نسوزد؟ و چه گوشی است که این رخنه را که در اسلام پدید شده، بشنود و کر نشود؟ ای مردم! ما رانده و آواره شدیم، و دور از هر رفاه و راحتی، بسر بردیم. گویا ما فرزندان تُرک و کابلیم (یعنی بیگانه و دشمن)، بدون آنکه جرمی و کار زشتی از ما سر زده باشد و رخنه ای در اسلام افکنده باشیم. در دوران پدران نخست خود، چنین بی رحمی نشنیدیم، این جز کاری مصنوعی نیست (یعنی غیر طبیعی و عجیب). بخدا اگر پیامبر بجای آنکه سفارش ما را کرد، به آنها سپرده بود که با ما بجنگند، بیش از آنچه با ما کردند، ممکن نبود (یاالله). إنا لله وإنا اليه راجعون. چه مصیبت بزرگ و دردناک و فجیع و غمنده و دلخراش و تلخی بود آنچه دیدیم و کشیدیم، به خدا وامیگذاریم که عزیز است و انتقام جو. /گذری خلاصه بر احوال بعضی از همراهان اباعبدالله، فرداإن شاءالله/