"سیاسی نویسی" سیاسی‌نویس نیستم. اهل سیاست هم نیستم. میلی هم به پست و عنوان و دفتر و دستک ندارم. اما سیاست رهایم نمی‌کند. در خصوصی‌ترین لایه‌های زندگی‌ام نفوذ کرده، خورد و خوراکم، پوشاکم، مسافرت‌هایم، کتاب‌هایم، وسایل زندگی‌ام، حتی مسواکم را تحت تاثیر قرار داده است. از آن سیاستی که می‌گفت نیاز است که مدرنیته تعدادی مستضعف را هم زیر چرخ‌هایش له کند، تا آن سیاستی که هوای گفتگوی بین تمدن‌ها را داشت، حتی نزدیک بود در مناسک منا، به جای سنگ زدن بر شیطان، با ابلیس گفتگو کند. همچنین آن سیاستی که بی‌محابا (مهابا) بنزین را آزاد کرد و هفت سین سفرهای استانی را در کارنامه‌ی دوگانه‌اش داشت. چهارسال اولی که مسکن و سهام را با مهر به بیخانمان‌ها و با عدالت بین ضعفا تقسیم کرد و چهارسال دومی که باد عدالت و حمایت مردمی و البته شیطنت رسانه‌ها او را به قهقهرا برد و شد آن‌چه نباید بشود. آری من هم اگر سیاست را کنار بگذارم، او رهایم نمی‌کند، از وضع قانون برای خانواده تا بیمارستان، مدرسه، مزرعه، آب، هوا، ماشین و هرچه که از ذهنت بگذرد، بگیر تا اعمال قانون و نظارت و پیگیری و دادگاه و ... در این کشاکش و جدال من و سیاست، عاقلانه‌ترین کار چیست؟ سیاست‌ورزی به خرج دادن؟ پیشگیری قبل از درمان؟ قبل از آن که سیاست‌های غلط راه نفست را ببندد و عزیزانت را یکی یکی شکار کند؟ سیاست حاکم بر فضای واقعی و مجازی. ورود بچه‌ها به دنیای مجازی بدون آموزش، ناخواسته، بدون فکر، بدون سیاست کلان و یکپارچه. شاید یکی از راه‌های خلاصی از این سیاست‌های خراب و مخرب، دست به کار شدن برای انتخاب سیاستگزاران صالح و سالم باشد. گرچه نمی‌دانیم این صالحان و امنا بعد از ورود به میدان سیاست، آیا توسط سیاست و سیاسی‌کاران بلعیده می‌شوند یا خیر؟! آدمی نمی‌تواند در برابر آينده و سرنوشتش بی‌تفاوت باشد، حالا گاهی عده‌ای فقط آينده و سرنوشت خود و نهایت خانواده‌شان را می‌بینند منهای جامعه، عده‌ای کمی دوراندیش‌ترند و غیر از آینده خودشان، نیم نگاهی هم به اوضاع اجتماع دارند؛ چرا که می‌دانند همه با هم سوار یک کشتی هستیم و سرنوشتمان به هم گره خورده است. حتی به قول خود خدا در آینه کلام معصوم، کسانی که رنج دیگران، گرسنگی دیگران، هدایت دیگران، شادی و غم دیگران برایشان اهمیت نداشته‌باشد، مسلمانی که چه عرض کنم، حتی انسانیت هم ندارند: "من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم". اهتمام به امور مسلمین شاید گاهی فردی امکان داشته‌باشد، اما چون کلام امام قید همشهری، هم‌استانی و هم‌کشوری ندارد، لذا راهی به جز اهتمام از طریق مناصب حکومتی نیست. مناصب حکومتی که امهات و بیشترشان را به انتخاب مردم گذاشته‌اند. باز هم شاید دوست نداشته باشم در سیاست دخالت کنم، اما چاره‌ای نیست، سیاست رهایم نمی‌کند. بگذار از همین اولین قدم‌های کوچک‌تر شروع کنم، تا ۴۰ ساله دوم را با اقتدار و قدم‌های محکم‌تری برداریم. با ثبات بیشتری در اخلاق، روابط انسانی، اقتصاد، تجارت، صنعت، کشاورزی، پوشاک، نساجی، آموزش و پرورش، دانشگاه، صنعت هوا و فضا و سیمان و فولاد. من هم نقش خودم را در تمام این امور ایفا کنم، با کمترین کاری که می‌توانم، با انداختن یک کاغذ با قطر چند سانتی‌متر در یک صندوق مهر و موم شده، که البته به سمت دیجیتالی شدن ‌پیش می‌رود. البته شاید بتوانم کار مهم‌تری بکنم و آن کشاندن حداقل ۱۰ نفر پای صندوق رای باشد با تبیین اهمیت و نقش کلیدی انتخاب در آینده سرزمین عزیز و جهان. و شاید بیشتر از آن که مثلا محتوای تبیینی تولید کنم و آن را روی بال‌های قاصدک بی‌محابا(مهابا)ی مجازی بگذارم و مثل یک آرزو به تمام سرزمین عزیزم برسانم. آری ظاهرش فقط یک انگشت و چند کلمه است، اما باطنش قسمی است که خداوند به قلم و آن‌چه که می‌نویسد، خورده است. باطنش سیاستی است که تو را رها نمی‌کند، حتی در خصوصی‌ترین لایه‌های زندگی‌ات، در خواب و خوراک و سفر و مسکن و پوشاک و بچه‌ها و آینده‌ سرزمینت. انتخاب با تو! با خود خود تو! اجباری در کار نیست! یا آزادانه و جوانمردانه و باآگاهی پای صندوق رای می‌روی، یا منفعلانه و کرخت می‌نشینی تا دیگران برایت تصمیم بگیرند، به جایت انتخاب کنند و بشود همان سرگذشت تکراری... ۱۴۰۲/۱۱/۱۲ @Dr_zdp53