مثنوی دکان فقر است ای پسر   سوال یکی از اساتید از اینکه برخی بزرگان برای مثنوی مولوی اهمیت و احترام قائلند اظهار تاسف کرده است. از نظر ایشان مولوی در مثنوی علیه امیرالمومنین ع حرف زده و دشمن امیر المومنین ع است. اشکال دیگرشان این است که با عرفان مولوی نمی شود جهان را اداره کرد. می گویند از دل این عرفان حکومت در نمی آید. آیا با نظرات ایشان موافقید؟ پاسخ لازم است یاداور شوم که پاسخ بنده ناظر به سوالی است که در اینجا طرح شده است، و چون مجموع سخنان استاد محترم یادشده درباره این موضوع را نخوانده ام لذا طبیعتا پاسخم نمی تواند ناظر به آن باشد. مثنوی از ارزشمندترین سرمایه های علمی و معنوی فرهنگ ماست. اندیشمندان برجسته جهان در برابر مثنوی خاضعند و آن را یکی از چند اثر برجسته تاریخ بشر می دانند. بسیاری از علما و بزرگان شیعه در طول تاریخ الی زماننا هذا برای مثنوی جایگاه بلندی قائلند و در طول عمرشان از این کتاب گرانسنگ بهره برده اند و شرح و تفسیرهای بسیار بر آن نوشته اند. کشورهای مختلف در اینکه مولوی را متعلق به کشور و فرهنگ خود بدانند و از این افتخار برخوردار باشند باهم منازعه دارند. ترکیه اصرار دارد که مولوی (که یک بیت ترکی نسروده) ترک است و بابت این انتساب دروغین و جعلی به دنیا فخر می فروشد.   معنای آنچه گفتیم این نیست که مولوی معصوم است و در کتابش هیچ نکته نادرست و قابل انتقادی نیست. خیر مولوی معصوم نیست و کتابش هم قابل نقد است، مثل هرکتاب دیگری که محصول فکر انسان غیر معصوم باشد. هم باید مثنوی را خواند و از آن بهره برد و هم باید آن را نقد کرد، مانند هرکتاب دیگری اعم از کتب فلسفی، کلامی، فقهی و تفسیری. مولوی عاشق و شیفته امیر المومنین ع است و توصیفی که از عظمت جایگاه معنوی امیر المومنین (ع) و علم و حلم و شجاعت و مروتش کرده در نوع خود بی نظیر است. به اعتقاد راقم مولوی شیعه نیست (گرچه محب اهل بیت و معترف به مقام والای معنوی آنان است)، بنا بر این نباید از او انتظار داشت که اعتقاد شیعه درباره امیرالمومنین را داشته باشد. گفتند با عرفان مولوی نمی شود جهان را اداره کرد و از دل این عرفان حکومت در نمی آید. این سخن نیز تمام نیست. مگر از دل هر کتاب خوبی باید حکومت دربیاید و اگر در نیامد آن کتاب بی ارزش است؟ مگر از دل کتاب های ارزشمندی مانند رسایل و کفایه و نهایه الحکمه و مفاتیح الجنان حکومت در می آید؟ آیا با این کتاب ها می توان دنیا را اداره کرد؟ حال که چنین نیست پس این کتاب ها ارزش ندارند؟ همه کتاب های خوب برای اداره دنیا و تشکیل حکومت نیستند و نیازما تنها اداره دنیا و تشکیل حکومت نیست. ما قبل از اداره دنیا باید یاد بگیریم خودمان را اداره کنیم. رسالت اصلی عرفان خودسازی است. هر دکانی راست سودایی دگر مثنوی دکان فقر است ای پسر مثنوی کتاب اخلاق و معنویت است. حکمت و کشورداری را باید از جای دیگری آموخت؟ مفاتیح الجنان کتاب عبادی برای راز و نیاز عبد با خداست، نه کتاب سیاست و روابط بین الملل و راه سازی و حل مشکل ترافیک و امثال آن. بله برای تشکیل حکومت و اداره دنیا یکی از نیازها تربیت انسان های اخلاقی و معنوی است و این کاری است که از کتاب های عرفانی بر می آید. قرار نیست فقط مثنوی را بخوانیم و آن را جایگزین کتاب های رشته های دیگر علمی قرار دهیم. مثنوی کتاب طبی هم نیست. پس چون کتاب طبی نیست بی ارزش است؟ اینها مغالطه است. مثنوی منبع ارزشمندی است برای خداشناسی، انسان شناسی، اخلاق و معنویت و البته کتابی است بشری و حاوی خطا و اشتباه و قابل نقد. مثنوی ما کتاب وحدت است غیر واحد هر چه بینی آن بت است مثنوی کتاب مقدس نیست. هیچ اثر بشر غیر معصوم کتاب مقدس نیست. تنها کتاب مقدسی که ما در اختیار داریم قرآن کریم است. کتابهای اسمانی دیگر مقدسند اما بخشهای تحریف شده آنها مقدس نیست. کتب احادیث و ادعیه نیز تا آنجا که حاوی سخنان قطعی معصومین هستند مقدسند اما چون حاوی روایات مشکوک هم هستند نمی توان همه اجزای انها را به ضرس قاطع مقدس دانست. قیاس کتابهای بشری هم به کتابهای مقدس دینی خطاست، چه مثنوی باشد چه دیوان حافظ و هر کتاب دیگری. شیوه درست مواجهه با مثنوی و هر کتاب دیگر این است که از آموزه های صحیحش بهره ببریم و اگر خطا و لغزشی دیدیم منصفانه و منطقی و بدون تعصب آن را با استدلال نقد کنیم. http://eitaa.com/dreshkevari