و اما ارتباط این کتاب با تاسوعا: همان طور که عرض شد ما اصرار داشتیم کتاب با مجوز و مهر تایید دانشگاه علوم پزشکی چاپ شود تا بعدها نگویند مولفین نظر شخصی خود را گفته اند. بعد از آن که نگارش کتاب به اتمام رسید و آماده چاپ شد، دانشگاه اعلام کرد که کتاب باید توسط سه نفر از متخصصان طب سنتی مطالعه و تایید شود. با این که سابقه من در طب سنتی از زمان تاسیس دانشکده های طب سنتی (1386) و به طبع آن پزشکان تحصیل کرده در آنجا بیشتر بود به این امر تن دادم. کتاب را برای سه نفر از پزشکان خوب و متعهد در دانشکده فرستادیم که زحمت کشیده مطالعه و مورد تایید قرار دادند. بعد دانشگاه اعلام کرد که کافی نیست. چون کتاب عنوان "اسلامی" دارد علمای حوزه هم باید تایید کنند. کتاب را با واسطه یکی از دوستان روحانی برای آیت الله قرهی از اساتید حوزه علمیه فرستادیم. ایشان ضمن تایید کتاب، مقدمه ای هم بر آن مرقوم نمودند. با خوشحالی تاییدیه را تحویل دانشگاه دادیم. اما دانشگاه مجددا اعلام کرد که کافی نیست و شخص آیت الله جوادی آملی هم باید تایید کنند!! عرق سرد بر بدنم نشست چون من به ایشان دسترسی نداشتم و می دانستم ایشان هم فرصت ندارد که کتاب ما را بخواند. قضیه از نظر من تمام شده بود و مجبور بودیم کتاب را بدون تایید دانشگاه علوم پزشکی چاپ کنیم. یکی از دوستان که می دانست ما به چه بن بستی خورده ایم محرم همان سال (1395) مشرف شد کربلا و گفت در حرم حضرت ابوالفضل متوسل شدم و از حضرت خواستم مشکل کتاب برطرف شود. این قضیه گذشت و ما مشغول زندگی خود شدیم. اردیبهشت 96 آقای دکتر مردانی با من تماس گرفت و گفت باید برویم قم دیدار آیت الله جوادی آملی!!! گفتم چه شده؟ گفت کتاب را خود دانشگاه برای ایشان فرستاده و معظم له بعد از مطالعه بخشهایی از آن گفته اند می خواهم مولفین را ببینم!! این دیدار خصوصی در بهار 96 انجام شد و نقطه نظرات آیت الله جوادی آملی را به مقدمه کتاب اضافه کردیم و به این ترتیب مجوز چاپ کتاب به نام دانشگاه علوم پزشکی صادر شد. مقدمات چاپ کتاب تا محرم سال 96 طول کشید. یک شب ناشر با من تماس گرفت و گفت آدرس بدهید نمونه چاپ شده را برای تان بفرستم تا تایید کنید. از مطب که برگشتم کتاب هم رسید و آن را دیدم. به یکبار یاد توسل آن دوست در شب تاسوعا در حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) افتادم. کتاب شب تاسوعا چاپ‌ شده به دست من رسیده بود!! @drezamontazer