چندتا بچه پررو! قسمت هفتم: ورود به منطقه نظامی شب اول و آخر اردو خیلی عادی در محل اسکان متعلق به سپاه بندرعباس سپری شد؛ قدری معطلی برای تخصیص اتاق، چک کردن پیامهای مجازی مربوط به دوران هجران دوسه ساعته و تمهید مقدمات خواب. تماس کوتاهی با منزل می‌گیرم تا از نگرانی، که درش نبودند، خارجشان کنم. دخترم را با وعده هدایای خاص و تعهد اکید مبنی بر اینکه دیگر شب را بیرون از خانه نخواهم خوابید، راضی به قطع تماس می‌کنم. بحمدالله به برکت آلارم پاره‌تن، نماز صبح به‌وقت ادا شد. از نماز جماعت که خبری نبود، چه رسد به دعای ندبه صبح جمعه. شب قبل تأکید شده بود که صبح اول وقت باید حرکت کنیم تا به همه برنامه‌های اردو برسیم. به هر ضرب و زوری که بود حوالی ۸ صبح، جوانان‌ رعنای مملکت، برخی چای و نسکافه در دست و برخی لقمه در دهان در اتوبوس‌ها جاگیر شدند. لابد معنای اول وقت عوض شده. صبحانه را در اتوبوس خوردیم و نیم‌ساعته رسيديم به منطقه یکم نيروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. بناست وارد منطقه‌ای نظامی شویم آن هم در بحبوحه درگیری‌های شدید منطقه غرب آسیا بین جریان مقاومت و اسرائیل غاصب در غزه. گوشی‌ها را که دودستی تحويل می‌دهیم. انتظار دارم مرز آبی در حالت چيزی شبیه به آماده‌باش نظامی باشد ولی همه‌چیز عادی به نظرمی‌رسید. برنامه نخست بازدید از نمایشگاه تجهیزات دریایی و شناورهای نظامی سپاه پاسداران است که در فضای باز کنار ساحل برپا شده است. ناو، قایق پرنده، شناورهای موشک انداز، سامانه‌ پدافندی و مانند اینها. طبق معمول صندلی‌های پلاستيکی در فضای باز زیر آفتاب هلالی شکل چیده شده رو به تجهیزات نظامی، و نوای ترانه‌های حماسی در محيط می‌پیچد. بچه‌ها برای فرار از آفتاب ساعت۹ صبح بندرعباس به چفیه و کلاه و کف دست پناه برده‌اند. برخی هم زیر تابلویی پناهنده شده‌اند یا لابلای قایق‌های جنگی قایم شده‌اند. فرمانده‌ جاافتاده و خوش‌لهجه نیروی دریایی سپاه، که لحن پرمهری در سخن گفتن دارد حواسش هست که بچه‌ها دارند بی‌تاب می‌شوند. سخن کوتاه می‌کند. چکیدن قطرات آب کولرهای اسپیلت در هوای شرجی جنوب را مثال می‌زند تا شرشر عرق از نوک انگشت و آستین سربازان به هنگام مراسم نظامی در گرمای سوزان و هوای مرطوب طول سال را جا بیندازد بلکه بچه‌ها قدر حال و هوای بهاری اواسط پاییز بندرعباس را بدانند. به فکر عدالت در دستمزدها می‌افتم. مرزبانی دریایی در این شرایط سخت آب‌وهوایی که چند دقیقه‌اش هم طاقت فرسا است چگونه‌ قابل جبران است؟ بچه‌های رشته مديريت را می‌فرستند سمتی دیگر که نفهمیدم کجا و الباقی‌مان بازديد از نمایشگاه را آغاز می‌کنیم. درجه‌داران نظامی جوان به نوبت می‌آیند و توضیحات فنی در مورد قابلیت‌های تجهیزات و نوآوری‌های صورت‌گرفته و کلاس‌بندی آنها ارائه می‌کنند. از قابلیتهای راداری و قدرت مانور دریایی تا هدف‌گیری و موشک اندازی در حال حرکت و دقت پرتاب و اصابت. دهه‌هشتادی‌های کنجکاو در هر سوراخ سمبه‌ای سر می‌کشند و برادران پاسدار را سوال‌پیچ می‌کنند تا ته‌توی تجهیزات را درآورند. مشخص است که از قابلیت‌های متنوع دفاعی نظامی امنیتی اطلاعاتی شناورها ذوق‌زده شده‌اند. لازم نيست برای‌مان بگويند که‌ در صنايع نظامی و تجهيزات جنگی تحریم بودیم و هستیم. نسل زد خوب می‌داند که در دنیا صنايع نظامی پیش‌قراول صنايع دیگرند و محصولات نظامی، برآیند فناورانه چندین شاخه‌ علوم پایه و مهندسی است و سرریز این فناوری‌ها عاید صنايع دیگر می‌شود. و حالا با چشمان خود می‌بیند و با دستان خود لمس می‌کند ثمره مجاهدت‌های شبانه‌روزی بچه‌پرروهای سپاه‌ را در دوران تحریم که بیشتر ازتهدید، گویا فرصت بوده. فرصت باور خويش و استعدادهای خداداد. به خیال خودمان داريم از نزديک، آخرین دستاوردهای نیروی دریایی را رصد می‌کنیم که درجه‌داران جوان یادآوری می‌کنند که به‌واسطه ملاحظات نظامی، نمی‌توانیم همه‌ تجهيزات و امکانات نظامی را نمایش دهیم. کفمان می‌برد. از همان دقایق اول که وارد صحن علنی نمایشگاه شدیم، زیبایی دلربا که در ساحل انتظارمان را می‌کشید هوش و حواسمان را ربوده بود. سپاهی‌ها نام دلکشش را با شور خاصی به زبان می‌آوردند. بی‌تاب لحظه وصال شده بودیم. منتظریم در آغوشمان بکشد. ادامه‌ دارد... @drhamednikoonahad