بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
اللهم العن الجبت و الطاغوت والنعثل والشیاطین و حزبهم الظالمین لآل محمد علیهم السلام
➖➖➖
اقوال در هیئت جمله ناقصه:
قول اول(مرحوم خویی):
طبق همان مبنایی که ایشان در حروف داشتند همین جا نیز می فرمایند که هیئت جمله ناقصه وضع شده است برای نسبتی که بوسیله آن اسم را تحصیص می کند مثل جمله ناقصه اصافیه در غلامُ زیدٍ که هیئت آن وضع شده برای بیان حالت ملکیت غلام برای زید
(محاضرات ج١ ص١٩٠)
➖➖➖
قول دوم(مشهور):
همانطور که هیئت جمله تامه(یصح السکوت علیها) وضع شده برای نسبت تامه هیئت جمله ناقصه (لایصح السکوت علیها) نیز وضع شده برای نسبت ناقصه یعنی بین دو شیء ربط ایجاد می کند اما به نحو ناقصه و لایصح السکوت
➖➖➖
قول سوم (آقای صدر):
هیئت جمله تامه وضع شده برای هیئت تصادقیه و هیئت جمله ناقصه وضع شده برای هیئت تحلیلیه
توضیح به مثال؛
در مثال زیدٌ قائمٌ در خارج زید و قائم یک چیز است و در خارج بینشان نسبتی اتفاق نمی افتد بلکه نسبت و اسناد بین این دو در ذهن جاری می شود لذا می فرمایند که چون این دو در ذهن بر یکدیگر صدق می کنند وضع شده اند برای نسبت تصادقیه ذهنیه
اما در مثال ضرب ُزیدٍ دقیقا بالعکس جمله تامه در خارج یک نسبت حقیقیه وجود دارد اما در ذهن یک چیز بیشتر تصور نمی شود آن هم ضرب است و نسبتی بین دو شیء جاری نمی شود اما به تحلیل عقلی ما می فهمیم که دو چیز است و با عملیات عقلیه بین آن دو رابطه ایجاد می کنیم لذا هیئت جمله ناقصه وضع شده برای نسبت تحلیلیه عقلیه
استدلال آقای صدر برای این که در جمله ناقصه یک چیز تصور می شود؛
نسبت در جمله ناقصه
یا می خواهد مفهوم نسبت صدوری را در ذهن ایجاد کند این قسم باطل است چون مفهوم نسبت صدوری یک مفهوم اسمی است و نسبت یک مفهوم حرفی است و یک مفهوم حرفی نمی تواند مفهوم اسمی را در ذهن ایجاد کند
یا واقع (همان ماهیت) نسبـت صدوری را در ذهن ایجاد کند که این همنمی شود چرا که واقع نسبت صدوری جزئی است و نمی تواند حاکی از تمام افراد نسبت های صدوری باشد
یا یک نسبت صدوری دیگر را می خواهد بفهماند که باطل است چرا که محال است یک نسبت در جمله نسبت دیگری را به ذهنخطور دهد
لهذا جملات ناقصه وضع شده اند برای نسبت تحلیلیه ذهنیه چون در ذهن نسبتی نیست و عملیه تحلیلیه آن را تصور می کند
(بحوث ج١ ص ٢۶۶)
➖➖➖
سه اشکال بر قول آقای صدر:
اشکال اول:
اینکلام شما در فرق بین زیدٌضاربٌ و ضربُ زیدٍ نقض می شود در جملات وصفیه چرا که در مثال زیدٌ الضاربُ ، الضارب جمله صفتی برای زید است
و در خارج زید و ضارب یکی هستند و درذهن دو شیء بین این دو نسبت جاری است لذا نسبتشان تصادقیه است و جملیه وصفیه (با وجود ناقصه بودنش) یصح السکوت می باشد
➖➖➖
اشکال دوم:
این که شما فرمودید که نسبت در جمله ناقصه نمی تواند واقع نسبت صدوری را در ذهن ایجاد کند و استدلال شما این بود که واقع نسبت جزئی است و نمی تواند جامع برای افراد نسبت صدوری باشد
اشکال اینجاست که شما در وضع حروف وضع عام موضوع له خاص را اختیار کردید در اینجا هم همینطور است باید بگویید که که واضع تصور کرده نسبت صدوری کلی را و آن را برای مصادیقش وضع کرد و حکایت آن از افرادش هم به صورت حمل شایع صناعی بلامانع است (چرا واقع یا همان ماهیت را به ذهن می رساند و ماهیت یجتمع مع الف وجود خارجی)
➖➖➖
اشکال سوم:
اصل و پایه کلام شما هم محل اشکال قرار میگیرد چرا که در جمله تامه که شما فرمودید در خارج یک چیز هستند (قیام و زید یک چیز است) همین کلام را ما در جمله ناقصه ایراد میکنیم چرا که در ضربُ زیدٍ در خارج یک عمل اتفاق افتاده است آن هم ضرب است
بعبارتی اگر بحث شما در مفهوم است که قطعا مفهوم قیام با مفهوم زید یک چیز نیست چرا که ممکن است مفهوم قیام بر شخصی غیر از زید بار شود
اما اگر بحث در خارج است فرقی بین زید قائم و ضرب زید نمی ماند
➖➖➖
بحث بعد سیاتی ان شاء الله
تقریرجلسه بیست و سوم👆