🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#برگـردنگاھڪن🤍🔏
پارت۸۱
–زبونت رو گاز بگیر، جوون مردم. یه دور از جونی چیزی بگو. مگه جون آدمها سیبزمینیه همینجوری میگی مرده، زندس
البته بد هم نمیگفت ولی اگر خدایی نکرده اتفاقی برای امیرزاده افتاده باشد چه؟ دلم نمیآید حتی به آن فکر کنم. تمام دلخوشیام این است که بالاخره روزی میبینمش.
حتی اگر بشود از دور. به همین راضیام.
اگر اتفاقی برای او بیفتد درمن همه چیز میمیرد.
چند ساعتی از ظهر گذشت ولی خبری از ساره نشد.
پنجرهی اتاق را باز کردم. هوا ابری بود. مثل چشمان من.
طاقت در خانه ماندن را نداشتم.
لباس پوشیدم و پیامی برای ساره فرستادم.
به سالن که رفتم مادر پرسید:
–کجا میری؟
–میرم یه قدمی بزنم، هوا خوبه.
نادیا از آشپزخانه فریاد زد.
–وایسا منم میام.
گیرهی شالم را از جلوی آینهی کنار در ورودی برداشتم.
–تو پیازت رو سرخ کن.
نادیا کفگیری که دستش بود را داخل ماهیتابه رها کرد و بلند گفت:
–مامان، این چند دقیقه دیگه آماده میشه، منم با تلما برم؟
مادر کت سفید رنگی که روی پایش بود را کناری گذاشت و بلند شد.
–باشه برو، ولی امدی شام با توئهها، من باید این کار جواهر دوزی رو تا فردا تحویل رستا بدم.
–باشه، چشم.
نادیا اصلا منتظر نشد من حرفی بزنم در عرض چند دقیقه مانتو و سویشرتش را پوشید و شال به دست کنارم ایستاد.
با تعجب نگاهش کردم.
–شما با سونیک نسبتی داری؟ منظورم اون موجود آبیه هست.
–من که نه، ولی سونیک خودشو چسبونده به ما.
–آهان.
کفشهایم را که میپوشیدم دیدم نادیا هنوز شالش را سرش نکرده.
–بریم دیگه.
اشارهایی با شالش کردم.
–ببخشید شما تازه وارد کشور ما شدید خبر ندارید. یکی از قانونهای کشور ما اینه که اون شال بیصاحب رو سرت کنی نه رو دوشت بندازی. تو اروپا بهتون یاد ندادن به قانون هر کشوری باید احترام بزارید و اگر نزارید نشون دهندهی بیفرهنگی شماست؟
نگاه متعجبش را به شالش انداخت.
–عه، این اینجا چیکار میکنه؟ من فکر کردم رو سرمه.
همین که خواستیم وارد آسانسور شویم، مادر در آپارتمان را باز کرد.
–دخترا برگشتنی یه ماست کوچیکم بخرید. بعد هم در را بست و رفت.
–نادیا تو پول داری؟
–نه، همه رو دادم به تو دیگه.
–کارتم را درآوردم.
–البته اندازهی یه ماست خریدن توش هست.
–آبجی جان، آخرین بار کی ماست خریدی؟ فکری کردم و گفتم:
–یادم نمیاد چطور؟ پوزخندی زد.
–به خاطر قیمتش گفتم، نریم اونجا ضایع بشیم، اول یه موجودی از کارتت بگیر.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
☆>°<☆❥᭄ ⃟
@ea_mhdei☆>°<☆