به اختیار خودم از اختیار افتادم گناه کردم و از چشم یار افتادم قساوت آمد و روزی گریه ام را برد شبیه مُرده شدم یک کنار افتادم فریب خورده ام از طول آرزوهایم ز روی جهل در آن چاه تار افتادم گناه و معصیتم آبروی من را برد کنار اهـل دل از اعتبار افتادم هزار شکر همیشه میان راه خطا به دام رحمت پروردگار افتادم هوای باده ی انگور حیدری دارم دلیل دارد اگر که خمـار افتادم فقیر نان حسینم، خوشم که یک عمراست به پشت خانه ی این سفره دار افتادم دوباره روضه ی زینب، دوباره کرب و بلا دوباره یاد غـم آن دیار افتادم برادرم تو نبودی یکـه و تنها میان خنده ی چندیدن سوار افتادم : باز هم این دل دیوانه تو را می خواهد دل بشکسته ز دسٺ تو عطا می خواهد خسته ‌ام از همه دنیا و گـرفتارانش کرمی کن که دلـم ڪرب‌وبلا می خواهد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام