چه می شود که مجال عبادتی می شد نصیب حلقه به گوشت لیاقتی می شد قدیمها که کمی صاف و ساده تر بودم پس از شکستن دل استجابتی می شد چه خوب چشمه ی چشمم همیشه جاری بود همین که محضرتان عرض حاجتی می شد زمان شور حسینی شعور غالب بود میان سینه زنی ها کرامتی می شد خلاف حالت امروز طعم نان شبم شبیه طعم غذاهای حضرتی می شد به زیر بیرق عباس قد کشیدم من همیشه فرصت عرض ارادتی می شد به این گدای شکسته هنوز امیدی هست اگر که قسمتم آقا زیارتی می شد من و تو و حرم و لحظه های رویایی میان شاه و گدا گر رفاقتی می شد : دلم گرفته و درد فراق درد کمی نیست خلاصه اینکه دوباره به کـربلا برسانم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،