♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
🌷✨🌷✨🌷✨🌷 #قسمت_صد_و_شانزده #هدايتگري #بروایت_سيد_علي_مصطفوی_و_جمعي_از_دوستان 🍀🍀🍀 شب عاشورايي بو
🌷✨🌷✨🌷✨🌷 🍀🍀🍀 من تعجب کردم هيچ وقت اين طور مرامي نداشت اما بعدها فهميدم که اون جوان اهل خيلي از کارهاي خلاف بوده. يکبار يکي ازدوستان خادم الشهدا، مقداري ازمسير شهدا جدا شده بود. خيلي قصه مي خورد.مي گفت رفتم کنار اروند براي اون دوستم دعا کردم.ميدونم که اروندصدايم رو شنيد. درد دل هام روبه آب اروند گفتم.آبي که هزاران شهيد رومدفن خودش کردو ان شاءالله اونجادعام مستجاب بشه وعاقبت به خيربشيم. براي راهيان نور يه کارواني روراه ميانداخت به نام کاروان ديوانه ها! اين کاروان خيلي مشتاق داشت.دويست نفرثبت نامي داشتيم اماعده ی کمي روزيشون بود که بروند. تو اتوبوس بساط شوخي ومزاح گرم بود. گل سر سبد اين بزم بود امادرعين حال درست به موقع بذرش رومي کاشت وما رو مهمون سفره ی شهدا مي کرد. حرفهاش خيلي دلنشين بود. ازرفاقت با شهدا برامون ميگفت.چون تو اون جمع خيلي ها اهل اين برنامه ها نبودندو اون ها روبه رفاقت با شهدا ترغيب ميکرد. بارهابه من گفته بودکه ازشهداهروقت باخلوص چيزي روخواسته،بهش دادند ونمونه هاش روبارها شاهد بوديم. خيلي خوب بلد بودبذرمعنويت رو چطور دردل جوانها بکاره و کي و کجا اين بذر رو درو کنه.. خيلي دنبال جذب بود ميگفت ما نبايد بي تفاوت باشيم فقط خودمون بياييم مسجد وبريم. نه! بايد مسجد رفتن مون خروجي داشته باشه دست چند نفرروهم بگيريم بکشيم شون مسجد. افراد بي نمازي روديده بودم که ميبردتو يه محله ديگه مسجديشون ميکردکه اهل مسجد هيچ شناختي نسبت به اون طرف نداشتند. گاهي رفت وآمد با برخي ازافرادبراي گرون تموم شد. يکي دو جائي که براي استخدام رفت رد شد! شايد يک علتش دوستي با افرادي بود که فقط براي جذب با اون هارفت وآمد مي کرد. @ebrahimdelha 🌷🌷🌷