#سنگر_خاطرات
هر روز میدیدم یوسف گوشهای از سنگر نشسته و نامه مینویسد. با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد! برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
یک روز هنگام برگشتن از فاو گفتم: یوسف نامهات را پست نمیکنی؟
دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد؛ نامه را از جیبش درآورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت!
چشمانش پُر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم، کسی را ندارم که..💔🌊
.. شادی روح شهید غواص یوسف قربانی صلوات
@ebrahimhadi_yazd