هدایت شده از کانال مهدی ابراهیمی
🏴 عبدالله کجایی؟؟؟ اینجا قلب من است؛ صحنه یک جنگ‌بزرگ. خواهشهای ریشه‌دار و دستهای تیشه‌دار آتش این جهاداکبر را لحظه‌به‌لحظه شعله‌ورترمیکنند یادم می آید : روزی درکربلای‌ دلم وفای مسلم بن عوسجه بود؛روزی درکلامم حیای حر زهیردلم راه فرارش به حسین ختم میشد و پرده نشین دلم دلگرم پاسبانی علمدار بود. اینک اما : لکّه‌لکّه تاریکیها ازدیوارهای چشم‌وگوش و دست‌وپا به درون قلبم آمدند. اینجا‌واقعا‌جنگ‌است همهٔ خوبیها زیر تیرها و نیزه‌ها زیر شمشیرهای برّان پیش چشمان حسین ارباً اربا میشوند آن قدر بیخیال نشستم که حسین تنهای تنهاشد و صدای استغاثه‌اش تمام دلم را گرفت کجایی‌عبدالله؟ کاش عبدالله دلم زنده باشد کاش بیاید و ... کاش بیایدو بر سر تمام تاریکیها فریاد بزند : والله‌ ما‌ أفارق‌ عمّی کاش بیاید و بر سر من که غربت حسین را می بینم و دل از گندم ری نمی برم فریاد کشد : أتقتل‌ عمّى؟ عبدالله كجايى ؟ دارم از دست مى روم ... https://eitaa.com/joinchat/1740308553Cc8382dc76a 🏴 🌹🏴 🏴🌹🏴