🌼 📖 ۱۷ "به کجا چنین شتابان؟!" 🔹کمتر پیش می‌آمد در خیابان‌های شهر به جنجال و هیاهوی اطرافم توجه کنم، خصوصا در آن ایام که افکارم را حقیقتی بزرگ که به آن دست یافته بودم مشغول کرده بود، ⁉️اما واقعا امروز چه خبر است؟ شاید هم هر روز همین طور است و من متوجه نبوده‌ام. من امروز آدم‌هایی را دیدم که مضطرب و با عجله در حرکت بودند؛ 🔸گرچه ظاهرشان آراسته و زیبا بود، خسته و بی‌حوصله به نظر می‌رسیدند. شتابان به دنبال چیزی می‌دویدند، مثل ماشین‌هایی که به حرکت درآمده باشند، حتی عطرهایشان، هم صنعتی بود. گویا همه چیزشان مصنوعی بود... 🔹 امروز مردی درمانده و ژولیده حال را دیدم که دست نیاز دراز کرده بود اما نبود دستی که او را یاری کند. 🔸 کودکی را با رخسار زرد و رنجور از گرسنگی و فقر، دیدم که به تابلوی سبز رنگی نگاه میکرد که روی آن نوشته شده بود یا مهدی! جهان در انتظار است... 🔹 امروز آدمها را دیدم که سرگردان به دنبال چیزی می‌گشتند، چیزی که در باج‌هی هیچ بانک و ویترین هیچ مغازهای یافت نمی‌شود اما همچنان حیران و پرشتاب می‌گشتند. ⁉️واقعا چه چیزی را گم کرده بودند؟ کم کم با شناختی که پیدا کرده بودم، دوست داشتم هر جا می‌رسم سر صحبت را باز کنم و برای مردم از امام زمان بگویم. 🔹یک روز سوار ماشینی شدم، چند لحظه که گذشت در حالی که برچسبی را از جیب پیراهنم بیرون میآوردم به راننده گفتم: اجازه میدید این رو به شیشه ماشین بزنم؟ 🔸گفت: چیه؟ 🔹گفتم: برچسبیه که روی آن نوشته برای فرج امام زمان(علیه السلام) دعا کنید. 🔸من که منتظر بودم راننده با استقبال کامل بگوید حتما این کار را بکن، با کمال تعجب دیدم رو به من کرد و گفت: تو هم دلت خوشه! ما که بدبخت هستیم بسه، دیگه نمی‌خواد اون حضرت رو هم به این بدبختی دعوت کنی. اصلا امام زمان بیاد چیکار کنه؟ فرض کن همین فردا امام زمان اومد، خوب چی میشه؟ ‼️در ثانی، مگه از جونم سیر شدم که دعا کنم، مگه نمیدونی امام زمان اولین کاری که می‌کنه اینه که گردن ما رو می‌زنه؟... ادامه دارد... @ostad_edalatian