🌿سالار ابر قویی :
بعد از آنکه شاهزاده جلال الدوله دهشیر را میفروشد سالار ابرقویی پنج روز و شبان از آب دهشیررا با زمین های آن میخرد . شخصی به نام پنجعلی ابرقویی سر کارگر سالار در دهشیر می شود سالار بعد از مدتی آب خریداری شده را به حاجی جلال می فروشد و از دهشیر می رود.
سالار ابر قویی در نجات جان نایب جعفر دهشیری ( فاتح باغ خان یزد) نقش مهمی داشته است
==============≈=========
🌿نایب جعفر دهشیری:
نایب جعفر از
#طایفه مختار بود که در زمان سالار ابرقویی در دهشیر زندگی می کرده است . داستان نایب جعفر در تصرف باغ خان یزد جالب است . میگویند حاکم یزد مشیر الدوله بود که به اشتباه یکی از تفنگ چیان نایب جعفر را در یزد دستگیر کرده و جلو مردم به چوب می بندد وقتی خبر به نایب جعفر میرسد مشیر الدوله را تهدید می کند و سوگند یاد می کند که یزد را با خاک یکسان کند.
نایب جعفر بعد از ورود به
#دهشیر به حاکم تفت و ابرکوه و فراغه و دهج
#نامه می نویسد و از آنها تقاضای نیرو می کند او ۳۵۰ نفر نیروی تفنگ دار را فراهم کرده و بعد از اینکه نخل دهشیر را زمین گذاشتند با نیروهای خود از دهشیر حرکت می کند آقا حسن نواب بزرگ یزد ( رئیس انجمن یزد ) نامه ای به نایب جعفر دهشیری می نویسد و میگوید باغ خان مال مشیر الدوله است و تو با او جنگ داری برو و آنجا را خراب کن و به شهر
#یزد کاری نداشته باش چون در این شهر مردم بی گناه زندگی می کنند و تقصیری ندارند نایب جعفر دهشیری به باع خان حمله کرده و باغ خان را تخریب می کند . در این هنگام مشیر الدوله نامه ای به حکومت مرکزی در تهران می نویسد و آنها را از حمله نایب جعفر با اطلاع میکند و اضافه می کند که نایب می خواهد یزد را هم تصرف کند . نایب جعفر بعد از تصرف باع خان به دهشیر بر می گردد . حکومت مرکزی نیرو های زیادیرا از کاشان و اصفهان برای دستگیری نایب جعفر و نیرو هایش به دهشیر می فرستد مردم دهشیر از این موضوع با خبر شده و از بیم حمله سربازان . دهشیر را تخلیه و به طرف روستا های اطراف می روند در این زمان سالار ابرقویی ارباب دهشیر بود است . نیروهای دولتی وارد دهشیر می شوند و خانه به خانه دنبال نایب و نیروهای او می گردند اما همه به سوی روستاهای اطراف فرار کرده بودند فقط یک نفر از نیروهای نایب جعفر دهشیری به نام میرزای تفتی را در روستای کرداباد که پنهان شده بود دستگیر می کنند و این بخت برگشته را در میدان خان یزد اعدام می کنند . قبل از ورود نیروهای دولتی سالار ابرقویی ارباب دهشیر به نایب جعفر می گوید خانواده خود را بردار و به ابرقو بیا و پنهان شو تا این مشکل حل شود . به محض ورود فرمانده نیروهای دولتی سالار پیش او می رود و می گوید شما چه کار دارید که فرمانده می گوید آمده ایم دهشیر را تخریب کنیم سالار می گوید مالک و صاحب دهشیر منم . فرمانده می گوید نایب جعفر را تحویل بده سالار می گوید نایب جعفر به ناصر خان
#قشقایی در فارس پناهنده شده است بروید و او را آنجا پیدا کنید .از طرفی بعد از اعدام میرزای تفتی نامه ای از تهران آمده بود که دیگر کسی نیاید کشته شود و باید هر چه زودتر این قائله تمام شود . و بدین صورت قائله تمام شد.
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3338
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑
#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚
#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
ادامه👇👇