4.46M
طوری حجاب روی ، جرمم خدا کشیده گویی که اصلاً از من ، معصیتی ندیده رویی برای برگشت ، بر درگهش ندارم از این همه خجالت ، رنگ از رُخَم پریده نه یاد مرگ بودم ، نه فکر تنگی قبر پس کِیْ به خود می آیم ، عمرم که سر رسیده وقت گناه اصلاً ، از او حیا نکردم وای از فریب نَفْس و ، از سستیِ عقیده خواهم امان ز روزی ، که دیده ها ببینند ظالم به آه حسرت ، دستان خود گزیده بار خرابم اما ، در کیسه ی کریمم ما را سوا نکرده ، زهرا خودش خریده از کودکی به لطف ، دامان پاک مادر قلبم به حب حیدر ، در سینه ام تپیده پایان ندارد اصلاً ، بی تابی از فراقش هر کس که از شراب ، صحن علی چشیده باید بمیرم از غم ، بودند بین یثرب هم مرتضی وحید و ، هم فاطمه وحیده گویای لطف زهرا ، آن محور وجود است اشکی که در عزایش ، بر گونه ام چکیده می رفت سوی مسجد ، حق را اقامه دارد می رفت محکم اما ، با قامت خمیده گفتند با تمسخر ، صدیقه شاهدت کو؟! آزرده شد ازین حرف ، صدیقه ی شهیده ناگاه بین صحبت ، شد منقطع کلامش انداختش به زحمت ، پهلوی ضرب دیده یک روز هم می آید ، پیش تن حسینش بر روی نی ببیند ، زهرا سرش بریده پایان ظلم دنیا ، روز ظهور مهدی است این شب ادامه دارد ، تا سر زند سپیده 🎤 🏴🥀🏴