1_9548927584.ogg
177.6K
▪️زمزمه سنتی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ز بس کم‌ سو شده چشمم دگر جایی نمی بینم به احوالم بگرید تا سحر زنجیر خونینم خدا حاجت روایم کن از این زندان رهایم کن ......... شب و روزم شده یکسان درین تاریکی زندان تنم چون شمع سوزانی لبم در خواندن قرآن خدا حاجت روایم کن از این زندان رهایم کن ......... مرا سندی زند هرشب میان خواب و بیداری برای روزه دار اینجا شکنجه گشته افطاری خدا حاجت روایم کن از این زندان رهایم کن ......... صفا بگرفته زندان از من و حال مناجاتم کجایی مادرم زهرا بیایی تا ملاقاتم‌ خدا حاجت روایم کن از این زندان رهایم کن ......... اگر سهم من از زندان کتک بود و جسارت بود زبانم روضه خوان بر عمه زینب در اسارت بود خدا حاجت روایم کن از این زندان رهایم کن ......... تمام روضه ی من گرچه تنهایی و هجران بود ولی نعش حسین جدم به زیر سُم اسبان بود خدا حاجت روایم کن از این زندان رهایم کن ......... امیررضا فرجوند