592.3K
گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم گهی به خاک فتادم گهی ز جای پریدم دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم دو چشم خود بگشا و سؤال کن که بگویم ز خیمه تا سر جسم تو من چگونه رسیدم ز اشک دیده لبم تر شد آن زمان که به خیمه زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم هنوز العطشت می زد آتشم که ز میدان صدای یا أبتای تو را دوباره شنیدم سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید که شد به خون جوانم خضاب موی سفیدم کنار کشته ی تو با خدا معامله کردم نجات خلق جهان را به خون بهات خریدم بگو به نظم جهان سوز "میثم" این سخن از من که دست از همه شستم رضای دوست خریدم ✍ مداح اهل‌بیت علیهم‌السلام: 🎤