📋در این سفر یک اشتباه کردم / *بخش دوم صوت* (ع) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صدا زد زینبم تشتی برام آماده کن. بی‌بی سریع دوید تشتی آماده کرد، "آی قربونت برم بی بی جان" تشت رو که گذاشت جلوی امام حسن داخل تشت رو نگاه کرد، دید پاره‌های جگر داداششه... این لبای خونی رو نگاه میکرد گریه کرد... این تشت خونی رو نگاه میکرد گریه میکرد... ابی عبدالله و عباس اومدن اول کاری که کردن زیر بغلای زینب رو گرفتن، چه خبره زینب لب خونی دیده؟! چه خبره زینب تشت خونی دیده؟! اما رفقا گریه‌کنا نوکرا، یه جایی رو من سراغ دارم هیچ‌کس نبود زینب رو کمک کنه، یه مرتبه دیدن همچین که تشت رو وارد کردن اون نانجیب چوب رو برداشت، هی به این لب‌ها میزد؛ یه مرتبه زینب پا شد؛ گریبان چاک کرد «در این سفر یک اشتباه کردم تو چوب خوردی من نگاه کردم» "یا حسن" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️