1.14M
‌زمینه آتش زدن درب خانه مولا زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها کوچه غرق ازدحام در نمی یومد صدام همه جا ز دود پرو خوب نمیبینه چشام مادرم زخمی شده سینه اش خونی شده میگه فضه تو بیا محسن قربونی شده دست بابا بسته شد وقتی در شکسته شد دور گردن بابام ریسمان انداخته شد خونه پر شد از حرامی قد مادر شد کمانی بعد از اون خونه نشین شد مادر ما در جوانی وای وای وای مادرم مادرم بود یه تنه حامی و یار بابام باهمه هستی خود شد خریدار بابام چهل تا نامرد یه طرف مادر ما یه طرف از بس خورده بود غلاف توونش ز دست برف داد میزد تنها تویی به خدا علی ولی تا جون دارم من میگم ولی الله منی شیر حق تنها تویی تو بهر من مولا تویی تو کوری چشمان ثانی هستی زهرا تویی تو وای وای وای مدارم ثانی و قنفذ اون همه مرد بی حیا مادر و زدندو بابارو بردن بی عبا پا برهنه بود بابام بی عمامه بود بابام کاشکی من میمردمو نمیدیدم با چشام بابارو میکشیدن جلوی ما بچه ها هر کاری کرد مادر نشد دست اون رها کرد جسارت بی حیایی گفت مغیره پس کجایی زد مغیره با غلافش بشکند دستش الهی وای وای وای مادرم شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها حسن رضا محمودی