صبح یک روز زمستانی از دکتر قیصر امین‌پور سفره‌ی ته‌مانده‌ی پاییز را باد با خود برده بود آسمان از سیلی سرما کبود آفتاب صبح هم با گونه‌های سرخ پشت کوهی از افق، کِز کرده بود باد مثل بید می‌لرزید ابرها پشت سر هم سرفه می‌کردند ناودانها عطسه می‌کردند آسمان انگار سرما خورده بود! مجموعه‌ی کامل اشعار قیصر امین‌پور، به قول پرستو، ص ۵۳۸. https://eitaa.com/joinchat/3353018433Cb6f9c7903b