می‌آید از محمود اکرامی عاقبت آن سوار می‌آید آخرین ذوالفقار می‌آید برکه‌ها را بگو به رقص آیند آبشار، آبشار می‌آید سال‌خورده‌ترین صنوبر گفت: با پرستو، بهار می‌آید چهره‌ی غم‌گرفته‌ی شهرم با تبسم کنار می‌آید از نگاه کبوتران پیداست از خم کوچه، یار می‌آید این کتاب اسم ندارد، اکرامی، ص ۷۴. (ع) 👇🌸 https://eitaa.com/joinchat/3353018433Cb6f9c7903b