بیتهایی از حافظ
یوسف گمگشته باز آید به کنعان، غم مخور
کلبهی اَحزان شود روزی گلستان، غم مخور
ای دلِ غمدیده حالت بِه شود، دل بد مکن
وین سرِ شوریده باز آید به سامان، غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تختِ چمن
چتر گل در سر کشی، ای مرغ خوشخوان، غم مخور
دور گردون، گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران، غم مخور
هان مشو نومید؛ چون واقف نِهای از سِرّ غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان، غم مخور...
حافظا، در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بُوَد وِردت دعا و درس قرآن، غم مخور
شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی، ص ۵۸۰.
#معارف_اعتقادی 👇🌸
https://eitaa.com/joinchat/3353018433Cb6f9c7903b