بسم الله الرحمن الرحیم من با تو هستم و هرگز تنهایت نمی‌گذارم. قول می‌دهم... کافیست تو هم با من باشی. داستان هم‌کلام و رفیق مرا شنیده‌ای؟ برگزیدمش تا حرف‌هایم را بشنود: وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى چشم‌هایش را می‌بست و حرف‌ها را با قلبش می‌شنید. تبسم شیرینی روی لب‌هایش می‌نشست و اشک شوق آهسته از چشمانش می‌چکید. هر چه بیشتر می‌نشست و می‌شنید، تشنه‌تر و مشتاق‌تر می‌شد. گوش شنوایی مثل او کمیاب است. معمولاً بقیه این طور نیستند. اگر کاری از آن‌ها بخواهم، یا با ترس و لرز انجام می‌دهند و حرارت جهنم را حس می کنند یا مشتاق میوه‌های بهشتی و نهر عسل هستند. خودمانیم، برده‌اند و تاجرند. او این‌طور نبود. زودتر از موعد به قرارِ ملاقات می‌آمد: وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى می‌شود چنین رفیقی را رها کرد؟ نه! من از او با معرفت‌ترم. چشمه‌هایی از قدرتم را نشانش دادم. اوّل سخت بود باور کند ولی خیلی زود عادت کرد. فهمید «نشد» و «نداریم» برای من معنا ندارد. او را پیش سرسخت‌ترین دشمن خود فرستادم. ابتدا می‌ترسید: قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَى حق داشت. فرعون در کارنامه درخشانش از ظلم و عقوبت تا کفر و سرکشی همه را داشت. قول دادم که تنهایش نگذارم. گفتم من با تو هستم، قدم قدم با تو می‌آیم و همة ماجرا را می‌بینم و می‌شنوم: قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى اما مراقب باش در یاد من سستی نکنی: وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي فریادها و رجزهای فرعون دلت را نلرزاند. تو با من باش. فرعون هر چه در چنته داشت، رو کرد. البته خوب فریب‌کاری کرد. با مشتی چوب‌دستی و عصا کاری کرد که همه فکر کردند حرکت می‌کند. بین خودمان بماند، موسی هم کمی در دل خود ترسید: فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى گفته‌ بودم تنهایش نمی‌گذارم. من آخر رفاقتم. او را دلگرم کردم: قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَى بقیه‌ ماجرا را هم که شنیده‌ای. فقط می‌خواستم بگویم چگونه رفیقی هستم. موسی‌بودن خیلی سخت نیست. کافیست به من مؤمن باشی و حواست به کارهایت باشد قول می‌دهم آسیبی نبینی: وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا بندة حرف گوش‌کن درمانده و حیران نمی‌شود: فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى سختی‌های امروز و دیروز و فردایت هم به خاطر روگردانی‌ات بوده: وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا به من دل بده تا صاحب شرافتی شوی که هیچ‌کجا پیدایش نخواهی کرد: یا من ذکره شرف للذاکرین اگر می‌خواهی مثل موسی برای خودم برگزینمت، باید تو هم دلداده باشی و قلبت را با یاد من احیا کنی. گاهی اوقات به دیدارم بیا و با من حرف بزن سحر، طلوع و غروب خورشید و حوالی روز این اوقات را خیلی دوست دارم این مواقع بیشتر با من خلوت کن مرا تسبیح کن و به رحمتم امیدوار باش. راضی‌ خواهی شد. فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى ✍ به قلم امیرحسین آقایی پژوهشگر اندیشکده مطالعات حسینی مرکز تخصصی احیاء امر 🔻 ✅ 🌐 ehyaamr.ir 🆔 @ehyamr