🍃🌷 ﷽ ✍امام موسی بن جعفر علیه السلام به طور ناشناس و به جهت فرار از تعقیب خلیفه عباسی به بعضی از روستاهای شام داخل شد، به غاری که در آن راهبی بود که در هر سال یک روز موعظه می کرد رفت، هنگامی که راهب او را دید از او به وی ترسی عارض شد، _ راهب گفت ای شخص تو غریب هستی؟ 🌸حضرت فرمود: بلی _عرض کرد: از ما هستی یا از غیر ما؟ 🌸فرمود: از شما نیستم. _عرض کرد: از امت مرحومه( مسلمان) هستی؟ 🌸فرمود: بلی _عرض کرد: از دانایان آنها هستی یا از نادانان آنها؟ 🌸فرمود: از نادانان آنها نیستم. _عرض کرد: طوبی ریشه ی آن در نزد ما در خانه عیسی علیه السلام و در نزد شما در خانه محمد صلی الله علیه و آله و سلم است، چگونه است که شاخه های آن در تمامی خانه های اهل بهشت هست؟ 🌸فرمود :خورشید نور آن به هر جا رسیده و آن در آسمان است. _عرض کرد: هر قدر از طعام‌های بهشت می خورند ناقص و فانی نمی‌شود؟! 🌸فرمود: در دنیا نظیر آن چراغ و شمع است، از شعله ی آن گرفته می‌شود و چیزی از شعله ی آن کاسته نمی شود. _عرض کرد: در بهشت سایه ای کشیده شده است؟ 🌸فرمود: وقتی که پیش از برآمدن خورشید است همه ی آن سایه کشیده شده است {و قال الله تعالی : ألم تر الی ربک کیف مدالظل} سوره فرقان آیه ۴۵☁️ آیا ندیدی پروردگار چگونه سایه را گسترده است؟ _عرض کرد: چگونه آنچه را که در بهشت می خورند و می آشامند بول و غائط نمی‌شود؟! 🌸فرمود : طفل در شکم مادرش از غذاهایی که به بدن او می رسد بول و غائط از آنها نمی‌شود. _عرض کرد : برای اهل بهشت خدمتکارانی است، چگونه هر آنچه را اهل بهشت قصد می‌کنند آنها بدون دستور می دانند و می آورند؟! 🌸فرمود: انسان هر گاه به چیزی محتاج باشد اعضای او بدون دستور مراد او را انجام می‌دهند. _عرض کرد : کلیدهای بهشت از طلاست یا از نقره؟ 🌸فرمود کلید بهشت گفتن بنده است «لا اله الا الله» _عرض کرد راست گفتی👏 او با آن جماعت مسلمان شد😊 📚 بحار الانوار چاپ قدیم جلد ۲ صفحه ی ۱۹۱ 📚اصول وافی ج ١ صفحه ی ۴۶٢ 😍 🌸بــفـرمائــیـد هـــشـــتــ🌷ـــ بــهــشـــتــ🌷ـــ🌸 👇 💖 @eightparadise