🔻 سرگرم شدن به سرگرمی ها!
وقتى كه ما بچهتر بوديم، مشتاق بازى و توپ بوديم، در انتظار مىنشستيم تا ما را به بازى بگيرند، تملق مىگفتيم تا را همان بدهند و قهر مىكرديم و دور مىشديم تا نزديكمان كنند، اما همين كه هدفى پيدا مىكرديم ديگر به توپها و بچهها نگاه نمىكرديم، حتى اگر دعوتمان مىكردند، مىخنديديم و اگر دستمان را مىكشيدند، نق مىزديم و فرار مىكرديم. چرا؟ مگر توپ همان توپ نبود و بازى همان بازى محبوب نبود؟ چرا اينها همهاش همانها بودند، اما ما ديگر آن نبوديم، ما هدفى داشتيم و لباسى به تن كرده بوديم و مهمانى مىخواستيم برويم.
آه حالا مىفهمم كه چرا خيلىها به توپهاى بزرگتر و كرههاى زمين و ماه و خورشيد هم همان طور نگاه مىكنند و توپ بازى نمىكنند و اسير بازى نمىشوند. اينها كارى دارند و هدفى دارند و اين است كه مشغول نمىشوند و سرگرم نمىشوند. سرگرمىها براى بىكارههاست. بازىها براى آوارههاست و آنها كه جايى دارند و آنها كه كارى دارند و آنها كه به مهمانى دعوت شدهاند و لباس ضيافت پوشيدهاند، ديگر با توپها و با بازيچهها،كارى ندارند. اينها نه بازيگرند و نه بازيچه و نه تماشاچى. اينها رهرو هستند و به تحركها رسيدهاند و از تنوعها گذشتهاند.
📚 رشد /ص 31 /استاد علی صفایی
⭕️
@EinSadTehran