به مناسبت غزوه بنی قریظه
بنیقریظه نام گروهی از یهودیان عصر پیامبر است که در مدینه با آن حضرت و مسلمانان زندگی میکردند و غزوه یا نبردی به نام آنان ثبت شده است.
پس از مهاجرت پیامبر و مسلمانان از مکه به یثرب، آنان با سه قبیله یهودی که گروههای متنفذ و تأثیرگذار فرهنگی و اقتصادی این شهر بودند پیمانی امضا کردند و قرار شد هر یک از مسلمانان و یهودیان بر آیین خود باشند و در امور شهروندی و دفاع از مهاجم، یکدیگر را حمایت کنند. نام دو گروه دیگر بنیقینقاع و بنینضیر است.
یکی دو سال پس از زندگی مسالمتآمیز، یکی از گروههای یهودی پیمان خود را زیر پا گذاشت و با مسلمانان وارد جنگ شد. قرآن این پیمانشکنی را تأیید کرده و مورخان جزئیات و عوامل آن را بیان کردهاند. از جمله این عوامل، ارتباط گروههای یهودی با مشرکان مکه و پیشرفتهای مسلمانان در مدینه و مناطق اطراف بود.
به ترتیب دو قبیله بنیقینقاع و بنینضیر با مسلمانان اعلام جنگ داده و پس از محاصره و تسلیم بدون درگیری از منطقه کوچ کردند و آیاتی از سوره حشر در این باره نازل شد: هُوَ الَّذي أَخْرَجَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّه... آنان گمان میکردند قلعههایشان مانع از قدرت الهی خواهد بود...
گروه سوم (بنیقریظه) در شرایط بحرانی و در بحبوبحه جنگ احزاب به همکاری با مشرکان پیوستند و مسلمانان پشت خندق را از داخل مدینه تهدید کردند. از این رو پیامبر به دستور خداوند آنان را نیز در دژهایشان محاصره کرد تا ناچار به تسلیم شدند.
درباره سرنوشت مردان یا جنگجویان بنیقریظه روایاتی گوناگون وجود دارد که برخی حاکی از کشته شدن صدها نفر از این گروه یهودی به دست مسلمانان است. در دهههای اخیر محققان به بررسی این گزارشها پرداخته و چنین اتفاقی را در صدر اسلام به دلایلی غیر ممکن دانستهاند. اولاً سیره پیامبر که در مثل فتح مکه، همه مخالفان خود را بخشید و آزاد کرد، با چنین گزارشهایی سازگار نیست. ثانیاً جمعیت مدینه و گروههای یهودیان در آن زمان به اندازهای نبود که بتوان پذیرفت صدها نفر از آنان کشته و اسیر شده باشند. ثالثاً در اخبار تاریخی فقط به کشته شدن کمتر از ده نفر در این واقعه تصریح شده و نام و چگونگی مقابله آنان بیان شده است ضمن آنکه بنا به آیات قرآن که: لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى (گناه کسی را دیگری به دوش نمیکشد) دلیلی ندارد افرادی که در پیمانشکنی دخالت نداشتند به گناه سران بنیقریظه دچار شوند.
اصل اسارت عدهای و کشته شدن عدهای دیگر در این نبرد به دلیل آیه «وَ أَنْزَلَ الَّذينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصيهِمْ وَ قَذَفَ في قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَريقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَريقا» که به گفته مورخان و مفسران درباره این حادثه نازل شده، تأیید میشود؛ اما نمیتوان آمارهای ارائه شده را پذیرفت.
به نظر میرسد پذیرش برخی روایات و آمار مبالغهآمیز از سوی برخی مسلمانان و درج در کتابها، به دلیل قوانین جزائی تورات است که چنین اجازهای به فاتحان داده و تصور شده مسلمانان نیز چنین اقدامی کردهاند در صورتی که شواهدی از این کشتار در لابلای کتب تاریخی نیست و آنچه هست روایاتی است که نقل شده و نقدهای جدی بر آن وارد است.
برخی محققان مانند دکتر شهیدی که جزو نخستین ناقدان داستان بنیقریظه است، روایات عجیب درباره کشته شدگان را ناشی از رقابتهای گروههای مسلمان در آن زمان میداند و اینکه برخی خواستهاند در آمار تلفات دشمنان به دست خود مبالغه کنند.
به قلم حجت الاسلام دکتر صادقی