☀️
عاشق جبهه بود
با شروع جنگ تحمیلی، اصرار داشت به جبهه برود. اما با ۱۴ سال سن ممکن نبود.
برادرش در بستان خدمت میکرد. بدون اطلاع به خانواده رفته بود پیش برادرش. برادر از او پرسیده بود: «نامه داری؟» و او گفته بود: «نه، من چیزی ندارم و خودم آمدهام.» برادر، نامهای به مسجد محل نوشته و او را راهی اصفهان کرده بود تا بهطور قانونی به جبهه برگردد. علیرضا به اصفهان برگشته و به مادرش گفته بود: «شما رضایتنامه مرا امضاء نکردید، من خودم به جبهه رفتم. ولی حالا برایم امضاء کن.» علیرضا با گریه و التماس خواسته بود از او مصاحبه کنند. وقتی شخص مصاحبه کننده، بیرون آمده گفته بود: «مادر، چرا نمیگذاری پسرت به جبهه برود؟! سوالاتی که من از او پرسیدم شاید شما هم نتوانید جواب بدهید.»
این بود که چند روز بعد به جبهه اعزام شد.
🌱
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_علیرضا_بهرامی
#علی_چریک
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_دانش_آموز
🆔
https://zil.ink/30rooz30shahid