☀️
در مرحلهی اول عملیات کربلای ۵، سعید در کنار برادرش بود. او و دوست صمیمیاش عبدالله مجروحین را به عقب میبردند. اما یک روز که به عقب برمیگشتند یکی از تانکهای عراقی به ماشین حمل مهمات شلیک کرد و باعث انفجار آن شد. عبدالله همانجا در دم شهید شد و سعید هم از پشت آتش گرفت. او فورا خودش را به رودخانه انداخت و آتش را خاموش کرد اما دچار سوختگی شدیدی شد. به هر طریقی بود مجروحین را به عقب برگرداند؛ اما باز به خط برگشت و به نبرد در برابر باطل ادامه داد.
در مرحلهی دوم عملیات کربلای ۵ شرایط به جنگ تنبهتن رسیده بود و جدال با نیروهای عراقی شدت مییافت. در همین حین یک نارنجک منفجر شد و تمام ترکشهای آن به سمت چپ بدن سعید اصابت کرد. سعید روی زمین نشست و سرش را گرفت. هنوز جان در بدنش بود و نفسنفس میزد و توانایی صحبت کردن داشت. همراهانش میخواستند او را به عقب برگردانند ولی او شدیداً مخالفت کرد و گفت که شما عملیات را ادامه بدهید.
ولی افسوس؛ بعد از اینکه عملیات تمام شد دیگر سعید به فیض شهادت رسیده بود...
عاش سعیداً و مات سعیداً
🌷
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_سعید_غلامی
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_معلم
🆔
https://zil.ink/30rooz30shahid