فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👨🏻‍🚒🔥🎥 📚 من و تو من از تو جوان‌تر بودم، وقتی که وسط جبهه می‌جنگیدم. اصلاً فکر کردی برای چی بعد از جنگ، آتش‌نشان شدم؟! چون آژیر هر عملیات جدید در ایستگاه آتش‌نشانی من را می‌برد به حال و هوای عملیات‌های جبهه. خودت می‌دانی بیشتر از اینکه تک پسر محبوبم باشی، رفیق همیشه همراهم هستی. کار به جایی کشید که همکارم هم شدی! اولش همه تو را به واسطه من می‌شناختند اما کمی که گذشت کاری کردی که ماجرا برعکس شد. من اما تصمیم تازه‌ای گرفته بودم، داشتم آموزش‌های جنگ سوریه را می‌دیدم که باخبر شدی و دوباره خودت را چسباندی به من! من هم قبول کردم. حالا تو از خودت بگو! بگو که چطور در ساعت مرخصی کاری و سر جلسه امتحان، همه چیز را نیمه‌تمام رها کردی و با موتور شخصی، خودت را به پلاسکو رساندی! بگو که حتی لباس کاری دوستت را پوشیدی و به همین راحتی و با همین عجله، شدی رفیق نیمه‌راه. گلایه بسیار است پسرم! بماند برای روزی که با مادر دلتنگت به تو می‌رسیم و دوباره می‌بینیمت. بماند برای دیدار جاودانه. ✍🏻سمیرا اکبری ۱۴۰۱/۱۱/۱۶ 👩🏻‍💻طراح: منا بلندیان 💻تدوین: زهرا فرح‌پور 🎙 با صدای: رضوانه دقیقی 🚒🌹 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid