🇮🇷🕊
ساعت حدود ۱۸:۴۵ بود که صدای بیسیم بلند شد. فرمانده گفت: «بچهها بیایید! آشوبگران در حال بستن خیابانها و آتش زدن سطل آشغالها هستند، خودتان را برسانید.»
حمید پورنوروز که عضو تیم موتوری بود، به سمت خیابان کاشف حرکت کرد.
آشوبگران با شنیدن صدای موتور بچههای گردان فرار کردند؛ لیدرهای اصلی به سمت یک کوچه فرار کردند اما وقتی متوجه بنبست بودن کوچه شدند و دیدند راه فراری ندارند، درب یک منزل را شکسته و وارد آن منزل شدند.
موتور حمید زودتر از بقیه دوستانش به آن کوچه رسید. حمید با شنیدن صدای پیرزنِ صاحبخانه که از ترس فریاد میزد نمیتوانست منتظر بماند تا بقیه دوستانش برسند؛ از موتور پیاده و وارد منزل شد.
تعدادی از آشوبگران پشت درب منزل ایستاده و نمیگذاشتند رفقای حمید وارد منزل شوند. اینجا بود که حمید تنهای تنها ماند بین یک عده آدم بیرحم...
با هرچه که در دستشان بود حمید را زدند. یکی با سنگ به سرش و دیگری با چاقو به گردنش و چند نفری هم به جان پهلویش افتادند...
آنجا بود که ندای «سلام بر مادر» بلند شد و حمید که آن شب دنبال روضهخوان سرور زنان دوعالم بود، خودش روضه مجسم مادر شد؛ روضهی «غریب گیر آوردنت!»
کسانی که حمید را به بیمارستان رساندند میگفتند او مدام زیر لب «یا زهرا» را زمزمه میکرد تا به شهادت رسید.
البته عدهای بیرحم، بعد از شهادتش هم به او رحم نکردند و هرچه خواستند راجع به او گفتند اما شهید مظلوم حمید پورنوروز جاودانه شد و خودش را به صف یاران امام حسین(علیهالسلام) رساند و قطعاً خداوند انتقام خون او و امثال او را خواهد گرفت.
🕯
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_حمید_پورنوروز
#شهدای_مدافع_امنیت
#شهدای_اغتشاشات
🆔
https://zil.ink/30rooz30shahid