درست شب ازدواجم فهمیدم که اون ... قرار بود به عقد مردی در بیام که ازش نفرت داشتم اما برعکس عاشق برادرش بودم... برادری که از صبح خودشو به آب و آتیش میزد تا مراسم‌ ما به بهترین نحو ممکن برگزار بشه. با ورود عاقد، منو سر سفره عقد نشوندن. تموم تنم میلرزید وقتی عاقد پرسید: عروس خانم وکیلم؟ لبای لرزونمو تکان دادم تا این عقدو بهم بزنم و بگم نه... که در کمال ناباوری شنیدم کسی کنار گوشم گفت: ... ❌⭕️⛔️📵 👇👇👇ادامه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/524812572C82e52b8d6b عاقبت تلخ دختر جوان😔👆