انجمن علمی الهیات دانشگاه امام رضا علیه‌السلام
📚 ۱۵- سکوت 🔹ادب حکم می کند که شاگرد در برابر بسیاری از سخنان و اقدامات استاد سکوت اختیار کند. زمان
📚 ۱۶-لحن مؤدبانه، استفاده از واژه های پسندیده 📖بر اساس آیات سورهٔ مبارکهٔ «کهف»، حضرت موسی علیه السلام در چند مرحله وعدهٔ خود را فراموش کرد و در مورد کار استاد، سؤال و اظهار نظر نمود. این فراموشی و پرسش، نخستین بار پس از آن که آن مرد الهی، کشتی سالم را سوراخ نمود، به وقوع پیوست: ✍«قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا» (كهف/۷۱): «حضرت موسی علیه السلام گفت: آیا کشتی را سوراخ کردی تا سرنشینانش را غرق کنی؟ واقعاً به کار ناروایی مبادرت ورزیدی». 🔸با وجود آن که حضرت موسی علیه السلام و عدهٔ خود را فراموش نمود و از حکمت کار استاد، سؤال کرد، اما سخن خود را به نحو مؤدبانه بیان نمود. در واقع، او ظاهر عمل را می دید و آن را «شیئاً امراً»: «چیزی عجیب و ناشناخته تصور می نمود». 💡لحن سخن چه اعتراض آمیز باشد چه نباشد و چه این که از باب امر به معروف گفته باشد و یا هر حکمت دیگری در کار باشد که از بحث این کتاب خارج است، آنچه مسلم است ادب در تعبیر، از ویژگی‌های این شاگرد است. 💢به طور کلی، سؤال را میتوان کلید علم دانست. بسیاری از فضایل بر سؤال مترتّب است؛ مشروط بر آن که سؤال برای فهم باشد نه برای عناد. 📝در روایات سؤال از روی عناد را نهی کرده اند: «سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً» : «برای فهمیدن بپرس نه برای آزار دادن.». سؤال حضرت موسی علیه السلام نیز از دسته سؤالاتی بود که مقصود از آن فهم بود. 🔹دومین فراموشی وعده، زمانی رخ داد که حضرت موسی علیه السلام نتوانست علت کشتن پسر بچه ای بی‌گناه را درک کند؛ در این حال نیز نتوانست سکوت کند: ✍«قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا» (کهف/۷۴): حضرت موسی علیه السلام به او گفت آیا شخص بی‌گناهی را بدون اینکه کسی را به قتل رسانده باشد کشتی؟ واقعاً کار ناپسندی مرتکب شدی». 🔻حضرت موسی علیه السلام مجدداً برخلاف وعدهٔ خویش عمل کرد؛ اما این بار به قصد «نهی از منکر». منکری که در نظر او هیچ تأویلی برای آن نبود. به نظر حضرت موسی علیه السلام، قتل پسر بچه ای بی‌گناه کاری قابل توجیه نبود؛ زیرا او نه عملی مرتکب شده که قتلش را موجه سازد و نه حتی به سن تکلیف رسیده تا به خاطر اعمالش مؤاخذه شود. اما با این حال، حضرت موسی علیه السلام کار خضر علیه السلام را «چیزی ناشناخته» خواند: «شیئاً نكراً». ⭕️ این تعبیر نیز نشانی از اسائهٔ ادب ندارد و تنها بی خبری حضرت موسی علیه السلام از راز کار را نشان می دهد. 🔸بالاخره سومین مرتبهٔ فراموشی حضرت موسی علیه السلام با این بیان وی آشکار شد: ✍«قَالَ لَوْ شِئتَ لَتَّخَذَت عَلَيْهِ أَجْراً» (كهف/۷۷) «حضرت موسی علیه السلام گفت: اگر میخواستی میتوانستی برای آن مزدی بگیری». 🔗 پس از تعمیر یک دیوار در روستایی که اهالی آن از غذا دادن به آنها خودداری کرده بودند، حضرت موسی علیه السلام در ذهن خود قادر به حل این تناقض نبود، باز هم لب به سخن گشود. ظاهر امر چنان است که مردم این روستا بخیل و تنگ نظرند و از پذیرفتن دو مهمان خودداری می‌کنند. آن مرد الهی، با حال گرسنگی و با وجود خستگی راه، در همین روستا به تعمیر دیواری پرداخته که نزدیک است فرو ریزد و در ازای این تعمیر نیز مزدی دریافت و حتی درخواست نکرده است. این مطالب برای شاگرد وی قابل هضم نبود. اما این بار نیز: 💡 با وجود آن که ظاهر امر بسیار پیچیده و کاملاً خلاف عقل به نظر می رسید، حضرت موسی علیه السلام سخن ناملایم و ناشایستی به زبان نیاورد و تنها عقیدهٔ خود را در مورد کارهایی که انجام داده بودند بیان کرد. 💡سخن خود را با «لَوْ شِئْتَ» آغاز کرد: «اگر میخواستی» با این بیان، خضر علیه السلام را صاحب اختیار و تصمیم دانست نه این که خود را هم ردیف او و صاحب تصمیم بداند. 💠|انجمن علمی الهیات و معارف اسلامی_دانشگاه بین المللی امام رضا علیه السلام واحد رضوان| @elahiat_imamreza