*«داستان تو حدیث روز خواهد شد»* 🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐 روایت اسماء از ولادت امام حسین(علیه السلام) اسماء بنت عمیس برای علی بن الحسین علیه السلام می‌گوید: من برای جدّه ات فاطمه بنت الرسول صلی الله علیه و آله در دو فرزندش حسن و حسین علیه السلام قابلگی کردم؛ تا همین که حسن متولد شد او را در خرقه زردی روپوش پوشاندم، همین که پیغمبر صلی الله علیه و آله باز آمد او را خواست و فرمود: ای اسماء! پسر مرا بیاور من قنداقه را در روپوش زرد به پیغمبر صلی الله علیه و آله دادم، پیغمبر روپوش زرد را دور افکند و فرمود: مگر من به شما نسپرده‌ام که مولود را در پارچه زرد نپوشید. گوید: و همین که حسین علیه السلام بعد از سال متولد شد. من آن گوهر نفیس را با فاطمه رقابت کردم، پیغمبر صلی الله علیه و آله که آمد و فرمود: ای اسماء! پسر مرا بیاور، من قنداقه را با روپوش سفید پوشیده به پیغمبر صلی الله علیه و آله دادم. پیغمبر صلی الله علیه و آله اذان را در گوش راست و اقامه را در گوش چپ او گفت، آن چنان که با حسن کرده بود. و سپس گریست و بعد فرمود: برای تو ای طفلک من، داستانی خواهد بود که حدیث روز خواهد شد. همیشه گفته می‌شود و همیشه تازه است، بارالها کشندۀ او را لعنت کن. ای اسماء! فاطمه را به این مطلب آگاه مکن، چون قریب العهد به ولادت او است تازه زا است؛ تا همین که روز هفتم شد و پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد و فرمود: ای اسماء پسر مرا بیاور. آوردم. آنچه با حسن علیه السلام انجام داده بود با حسین هم انجام داد و بعد فرمود: ای اباعبدالله! بر من سخت است، یعنی روز تو - و گریست - تا گوید: سپس او را در حجر خود (یعنی در دامن خود) نهاد و گریست. اسماء گوید: من گفتم: فدایت پدر و مادر من، برای چه آن روز گریستی؟ و گریه امروزت از چیست؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: برای این پسر عزیزم. اسماء گوید: گفتم: او، الساعة متولد شد، نوزاد است؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای اسماء! او را دستۀ ستمگر می‌کشند خداوند آنها را از شفاعت من بهره مند ننماید. سپس فرمود: ای اسماء! این گفتگو را به فاطمه علیها السلام خبر مده که او تازه زا است. -------------------------------------------------------- کتاب عنصرشجاعت ج5 ص 315 🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐 ✅ @elalhabib_ir