الی الحبیب
|#دیداریار| #حاشیه‌نگاری حاج‌رحیم #آبفروش از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲
|| حاج‌رحیم از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸(قسمت نهم/دو) «کربلا شهری کنار رود نیست...» نفسی تازه می‌کند و‌ ادامه می‌دهد: «کیستی ای ماه! ای بدر علی؟ کیستی ای علی؟ دست‌هایت تکیه‌گاه حیدر است لاله‌زار بوسه پیغمبر است از بهشت آمد جهاز ساده‌ات قبله مایل بود بر سجاده‌ات ما فقیریم و اسیریم و یتیم خانه‌ای داری، صراط‌المستقیم! خانه‌ای که شد خدا معمار آن گرم تسبیحش در و دیوار آن خانه‌ای که هم شهادت‌پرور است هم در آن هر روز، روز مادر است» در ضمن ابیات تشویق‌ها مداوم شده، اما این‌جا باز هم «به‌به»ها اوج می‌گیرد... «خانه‌‌ای کوچک هزاران راز داشت وصله‌های چادرت اعجاز داشت در دل تاریخ نورت جاری است انقلابت است تو ولایت را دژ عصمت شدی یک نفر بودی و یک امت شدی» ترکیب واژگان آشناست... آری! نوحه : «ای ! یافاطمةالزهراء! در بطن زمان جاری! یافاطمةالزهراء! هرچند ... یافاطمةالزهراء! تو مولایی! یافاطمةالزهراء!» کاملاً مشخص است که جهان اندیشه شاعر با این مضمون و مفاهیم مرتبطش درگیر بوده که تأثیرش را می‌شود در اتخاذ کلمات و‌ گزینش واژگان دنبال کرد... بیت بعدی که ظاهراً آن هم جزو بیت‌های نوساز این شهر شعر است، اوج می‌گیرد و با استقبال مخاطبان مواجه می‌شود: «ذوالفقار عشق را صاحب تویی پس علی‌بن‌ابی‌طالب تویی» فضای کلی شعر از این‌جا تغییر می‌کند: «ای مزارت قاصد پیغام تو آخرین ذکر شهیدان نام تو ای شروع خوش‌ترین فرجام‌ها فاطمه ای مادر گمنام‌ها» این‌بار صدای گریه جمعیت است که در فضا می‌پیچد... «با تو همراه رهایی می‌شوم خواب دیدم کربلایی می‌شوم» صدای گریه بلندتر می‌شود... «چاوشی پرسوز می‌خواند مرا کربلا هر روز می‌خواند مرا کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست خاک او تلفیق عشق و رنج بود کربلا در کربلای پنج بود» اثر لهجه در شعر مشهود است و چه‌قدر به انس با این صدا نیاز داریم، آن‌جا که می‌خواند: «بسیجی عاشق کربلاست، و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام‌ها؛ نه، کربلا حرم حق است و هیچ‌کس را جز یاران امام حسین راهی به سوی حقیقت نیست. کربلا! ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر؛ ما می‌آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آن‌گاه روانه دیار قدس شویم.» هم‌چنان به هنرنمایی‌اش ادامه می‌دهد و مرثیه را به حماسه می‌کشاند: «از یمن پیچیده بوی کربلا تا گرفت آیینه سوی کربلا محور حق با یمن هم‌سو شده‌است کربلا دریای سرخ او شده‌است صبح را تا مرز شب آورده‌ایم کربلا را تا حلب آورده‌ایم می‌کشاند تا فراتش نیل را غرق خواهد کرد اسرائیل را» با یک جرقه، جمعیت یک‌پارچه فریاد می‌زنند: «مرگ بر اسرائیل مرگ بر اسرائیل مرگ بر اسرائیل...» ادامه می‌دهد: «کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست کربلا گاهی میان غزه است سرگذشت کودکان غزه است کربلا در قلب‌های مردم است غزه آه! این کربلای چندم است» یادم هست که در جلسه قبل از دیدار، این مصرع این‌گونه بود: «! این کربلای چندم است»، همان‌جا تذکر داد که تعبیر مأنوس نیست و اصلاح شود... هم درجا اصلاح کرد: «غزه، آه! این کربلای چندم است» ادامه دارد... 🆔 @elalhabib_ir