▪️ظهر بود؛ ظهر روز دهم؛ یکی بود و دیگر هیچکس نبود؛ شیرخوارش را در آغوش گرفت؛ در حال تلظّی بود که تیر آمد؛ مشت پدر پر بود از خون سرخ پسر؛ نگاهی سمت آسمان کرد و فرمود: پروردگارا! اگر امروز باز داشتی از ما یاری اهل آسمان را؛ پس آن را نگه دار برای ماجرایی نیکوتر از ماجرای امروز ؛ و روزی برای ما انتقام بگیر از این مردمان ستم پیشه. 📚وقعة الطف ص246 📚ارشاد ج2 ص108. #صاحب_عزا #داستانک_مهدوی @Elteja