🔸قدرت تکلّمش را از دست داده بود. دوا و دکتر فایده نداشت. حتی خارج هم رفت. دست خالی برگشت. ناامید از همه جا، با خودش عهدی کرد: چهل هفته، شب چهارشنبه، مسجد جمکران. هفته آخر رسید. اعمال مسجد را انجام داد. ناگهان احساس کرد سیّدی در کنارش نشسته... 🔘 حکایت مرد لالی که با امام زمانش حرف زد! 👇 https://eitaa.com/elteja_tales/281 ▪️کانال قصه‌های مهدوی👇 @Elteja_tales ▪️کانال اصلی التجا👇 @Elteja