🥺 داغ بنشسته به پیشانیِ صبح، وَ غَم انگیزیِ دل، وقتِ غروب همه، معنی شده در، جمله ی زیر: باز این جمعه گذشت وخبر از یار نشد گذشت جمعه ای ولی دعای مانگرفت دعای ما نه،بگو ادعای مانگرفت اگر به یاد تو بودم چرا دلم نشکست چرا غروب رسید و صدای ما نگرفت خـدا کند که مـرا با خدا کنی، آقا ز قید و بندِ معاصی رها کنی،آقا دعای ما به درِبسته میخورد ای کاش خودت برای ظهورت دعا کنی آقا بیا که فاطمه در انتظار دستانت نشسته تا حرمش را بنا کنی آقا