💎 برخورد با
#لاکچری_ها
امیرمؤمنان
#علی علیه السلام شنیدند که فرماندار منصوب ایشان در
#بصره به نام
#عثمانبنحنیف، به
#مهمانی یکی از ثروتمندان بصره رفته است.
پس برای او نامهای نوشت:
خبر رسيده كه تو را به
#میهمانی فراخواندهاند و تو نيز بهآنجا شتافتهاى و
#سفرهاى_رنگين برايت افكندهاند. هرگز نمىپنداشتم كه تو دعوت مردمى را اجابت كنى كه
#بينوايان را از خود مىرانند و
#توانگران را بر سفره مىنشانند.
به خدا سوگند،
من از دنياى شما مالی پسانداز نکردهام و به جاى اين
#لباس، كه اینک كهنه شده است، جامهاى ديگر آماده نساختهام.
اگر بخواهم به
#عسل مصفا و مغز گندم و جامههاى ابريشمي دست مىيابم، ولى هيهات كه
#هواى_نفس بر من غلبه يابد و
#حرص، مرا به گزينش طعامهای مختلف بكشاند؛
در حالی که در «حجاز» و «يمامه»
#بينوايى باشد كه به يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزهی
#سيرى را نچشيده باشد.
يا اینکه شب با شكم انباشته از
#غذا سر بر بالين بگذارم درحالی که اطراف من، شكمهايى
#گرسنه باشد.
آيا به همين راضى باشم كه مرا
#اميرمؤمنان گويند ولی با مردم در سختيهاى روزگارشان مشاركت نداشته باشم؟
مرا براى آن نيافريدهاند كه چون چهارپايانی که در آغل بسته شدهاند،
#غذاهاى€لذيذ، به خود مشغولم دارد غافل از آن كه از چه روى فربهاش مىسازند!
اى پسر حنيف!
به همان چند قرص نان، اكتفا كن تا از عذاب، رهايى يابى.
📚سیدرضی، نهجالبلاغه، نامه ۴۵.