💞 💞 ⃣3⃣ رؤياى امشب فرا مى رسد، (ع) به ديدار او مى آيد. سر به زير مى اندازد و آرام مى گويد: ــ آقاى من! از همه دنيا ديدار شما مرا بس است; امّا مى خواهم بدانم كى در كنار شما خواهم بود؟ ــ به زودى پدربزرگ تو، را براى مبارزه با لشكر مى فرستد. گروهى از كنيزان همراه اين مى روند. تو بايد لباس يكى از اين را بپوشى و خودت را به شكل آنها در آورى. ــ سرانجام اين جنگ چه مى شود؟ ــ در اين جنگ، پيروز مى شوند و همه و كنيزان رومى اسير مى شوند. ، كنيزان رومى را براى فروش به مى برند. وقتى تو به برسى من كسى را به دنبال تو خواهم فرستاد. تو در آنجا منتظر من باش! از شوق بيدار مى شود. اكنون او بايد پاى در راه بنهد و به سوى خود برود. ... @emamamm