🌸پیامبر در سفر بود. وقتی که بازگشت... یک‌راست به خانه زهرا وارد شد. حتی بیش از ستردن گرد و غبار سفر... از دست و پا و صورت و سر. 🌺پدر و مادرت گفتند: که برای نام‌گذاری عزیزمان... چشم انتظار بازگشت شما بوده‌ایم! 🌼پیامبر تو را چون جان شیرین در آغوش فشرد. بر گوشه‌لب‌های خندانت... بوسه زد و گفت: «نام‌گذاری این عزیز... کار خود خداست. من چشم انتظار اسم آسمانی او می‌مانم.» 🌸بلافاصله جبریل آمد و در حالی‌ که اشک در چشم‌هایش حلقه زده‌ بود... 🌼اسم زینب را برای تو از آسمان آورد. ای زینب پدر! ای درخت زیبای معطّر! 📘کتاب آفتاب در حجاب، سید مهدی شجاعی ✅ «شبکه امامت استان گلستان» را در پیام رسان‌ ایتا مشاهده کنید: 👇🔻👇🔻👇 🆔️ @EMAMAT_GOLESTAN