بخش ۱۵ از ۱۵ از کتاب گزارش لحظه به لحظه از واقعه غدیر منبع پویش کتابخوانی گوهر مکنون حضور جبرئیل در غدیر در غدير نيز اين اتفاق پس از سخنرانى پيامبر (صلی الله عليه وآله) پيش آمد و بار ديگر حجت را بر همگان تمام كرد. مردى زيبا صورت و خوشبوى كنار مردم ايستاده بود و مىگفت: بخدا قسم، روزى مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكّد نمود، و براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمىزند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند. عمر نزد پيامبر (صلی الله عليه وآله) آمد و عرض كرد: شنيدى اين مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آيا او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: او روح الأمين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكنى، كه اگر چنين كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود! معجزه الهى در غدیر آنچه در غدير براى مردم بيان شد بزرگترين پيام اسلام، يعنى ولايت اهل بيت عليهمالسلام بود. اگر در موارد بسيارى از اتمام حجتهاى الهى معجزهاى از سوى پيامبر (صلی الله عليه وآله) صورت مىگرفت تا اطمينان قلوب آن مردم و نسلهاىتاريخ باشد، در غدير خداوند در حضور پيامبرش مستقيماً معجزه نشان داد و امضاى الهى را بر خط پايان غدير ثبت كرد. در آخرين ساعات از روز سوم «حارث فهرى» با دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر (صلی الله عليه وآله) آمد و گفت: اى محمد! سه سؤال از تو دارم: ۱-آيا شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آوردهاى يا از پيش خود گفتى؟ ۲-آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آوردهاى يا از پيش خود گفتى؟ ۳- آيا اينكه درباره ى على بن ابىطالب گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیّ مَوْلاه...»، از جانب پروردگار بود يا از پيش خود گفتى؟ حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: «خداوند به من وحى كرده است، و واسطه ى بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده ى پيام خدا هستم، و بدون اجازه ى پروردگارم خبرى را اعلان نمى كنم.» حارث گفت: «خدايا، اگر آنچه محمد مىگويد حق و از جانب توست، سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذابى دردناك بر ما بفرست.» همينكه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و همانجا او را هلاك كرد بعد از اين جريان، آيه ى «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع...» (معارج/ )3-1نازل شد. پيامبر (صلی الله عليه وآله) رو به مردم كردند و فرمودند: آيا ديديد؟ گفتند: آرى. فرمودند: شنيديد؟ گفتند: آرى. پس از اين اقرار مردم فرمودند: خوشا به حال كسى كه ولايت او را بپذيرد، و واى بر كسى كه با او دشمنى كند. على و شيعيانش را مى بينم كه در روز قيامت سوار بر شتران با چهره هايى جوان، در باغهاى بهشت گردانده مىشوند در حالى كه تاج بر سر دارند و ترسى بر آنان نيست و محزون نمى شوند و با رضايتى عظيم از سوى خدا مؤيد هستند، و اين است رستگارى بزرگ!! تا آنكه در حظيرة القدس از جوار رب العالمين ساكن شوند، كه در آن برايشان هر چه بخواهند و آنچه چشم ها لذت ببرند آماده است و در آن دائمى خواهند بود، و ملائكه به آنان مىگويند: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُم،ْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ.»(رعد/)42 با اين معجزه، بر همگان مسلّم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه گرفته و يك فرمان الهى است. از سوى ديگر، تعيين تكليف براى همه ى منافقان آن روز و طول تاريخ شد كه همچون حارث فهرى فكر مى كنند و به گمان خود خدا و رسول را قبول دارند، و بعد از آنكه مى دانند ولايت على بن ابىطالب (عليه السلام) از طرف خداست صريحاً مىگويند: ما تحمل آن را نداريم!! اين پاسخ دندان شكن و فورى خداوند ثابت كرد كه هر كس ولايت على (عليه السلام) را نپذيرد منكر سخن خدا و رسول است پایان مراسم غدیر بدين ترتيب پس از سه روز، مراسم غدير پايان پذيرفت و آن روزها بعنوان «ايام الولاية» در ذهن ها نقش بست. گروهها و قبائل عرب، با دنيايى از معارف اسلام، پس از وداع با پيامبرشان و معرفت كامل به جانشينِ او، راهىِ شهر و ديار خود شدند. پيامبر (صلی الله عليه وآله) نيز عازم مدينه گرديدند در حاليكه كاروان نبوت را به سر منزل مقصود رسانده بودند. خبر «واقعه ى غدير» در شهرها منتشر شد و به سرعت شايع گرديد و به گوش همگان رسيد، و بدون شك توسط مسافران و ساربانان و بازرگانان تا اقصى نقاط عالم آن روز يعنى ايران و روم و چين پخش شد و غير مسلمانان هم از آن با اطلاع شدند. بدينگونه بود كه خداوند حجتش را بر مردم تمام كرد؛ چنانكه اميرالمؤمنين (عليه السلام) مىفرمايد: پيامبر (صلی الله عليه وآله) در روز غدير براى احدى عذرى و براى كسى سخنى باقى نگذاشت. به اميد آنكه در پانزدهمين قرن غدير پيام آن را به فرداها برسانيم، و از سنگر غدير سقيفه را نشانه رويم، تا پرچم ولايت را بر بلنداى تاريخ سر فراز داريم و لبخند رضايت بر لبان مبارك صاحب غدير بنشانيم