📋 میشه اون
#بُقچه رو برام بیاری؟!
#روضه_حضرت_زهرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که بیبی دخترش و صدا زد:« لحظههای آخر، زینبم بیا؛ بدو بدو این دختر خودش و به مادر رسوند. جونم مادر! میشه اون بُقچه رو برام بیاری؟!
بقچه رو آورد، دخترم! میشه در بقچه رو خودت باز کنی؟! دستای مادر رمق نداره. در بقچه رو باز کرد؛ دید کفن داخل بقچهست ولی سهتا بیشتر نیست. زینبم اولین کفن مال خودمه، دومین مال بابات علیه، کفن سومی مادر مال کیه؟! مال داداشت حسنه. یهو بیبی سرش و پایین انداخت، مادرم یه سوالی ازت دارم؛ جون دلم، دختر گلم، چی؟! ببینم نکنه حسینم و یادت رفته...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ